- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
14 – ذی الحجة - 1430 هـ
2 - 12 - 2009 مـ
۱۱-آذر-۱۳۸۸ه.ش.
01:04 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيــــــــــــــان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?228
__________________________
«حلق» و«تقصير» و بوسیدن «حجر الأسود»...
بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات و سلام بر خاتم انبیا و مرسلین و خاندان او، توبهکنندگانِ پاکشده از گناه و پیروان حق، تا یوم الدین باد و سلام بر رسولان الهی و الحمدلله رب العالمین....
ای علمای امت! پیش از این مهدی منتظر، به حق فتوا داده بود که به اذن الهی قادر است تمام ارکان دین حنیف اسلام را از آیات محکم قرآن عظیم برای همگان بیان کرده و آنها را به تفصیل شرح دهد و از رکن اول آن، بیان کلمه توحید، آغاز کردیم تا مسلمانان را از شرک تطهیر کنیم.
همانا که دین خالص، از آن خداوند است و هر کس شرک بیاورد، اعمالش به هدر رفته است و خداوند هیچیک از اعمالش را نمیپذیرد. خداوند کسی را که به او شرک بیاورد، نمیبخشد و دعوت مهدی منتظر برای تحقق رکن اول اسلام که مهمترین رکن و اساس این دین است، همچنان ادامه دارد. سپس [بیان] رکن دوم، یعنی رکن نماز را آغاز کردیم و در این باره بیانی را نگاشته و برای مفتیان کشورهای اسلامی فرستادیم و ارسال آن بیان همچنان توسط انصار ادامه دارد و در انتظارِ حضور مفتیان کشورهای اسلامی بر سر میز گفتگو هستیم، برای اینکه تمام مسلمانان دریابند، مهدی منتظر با برهان علمی قاطع از آیات محکم قرآن عظیم، بر آنان مهیمن و غالب است. اما متأسفانه، تاکنون حتی یکی از مفتیان مشهور کشورهای اسلامی، در این پایگاه حضور نیافته است تا بعد از آن، به بیان رکنِ زکات و سپس رکنِ روزه و سپس فریضه حجّ بپردازیم، فریضهای که برای کسانی که توان انجام آن را دارند، تنها یک بار در طول عمر، مقرر شده است؛ پس بعد از ادای آن، فرصت را به دیگر برادران مسلمانش بدهد که تاکنون حجّ انجام ندادهاند. اگر کسی [بعد از ادای حجّ واجب خود]، بهجای اینکه به حجّ نافله برود، هزینه حجّ یکی از برادران مسلمانش را که هنوز حج بهجا نیاورده و مشتاق زیارت خانه پروردگارش است [اما توانش را ندارد] تأمین کند؛ اجر هفتصد حجّ را میبرد. مسلمانان حتماً خواهند دید که بیان فریضه حجّ از کتاب، با برخی از اعمالی که شما انجام میدهید، تفاوت زیادی دارد و بین من و آنها [علمای امت] تنها کلام خداست و برهان را از آیات محکم کتاب برایشان میآوریم.
برای مثال، میبینم مردان در حج، موهایشان را کوتاه میکنند! همانا که کوتاه کردن مو، مختص بانوان است و اما درمورد مردان، در کتاب خداوند درباره کوتاه کردن مو، چیزی نمی یابم و خداوند به آنان فرمان «حلق» داده است، یعنی موهای خود را با تیغ بتراشند و «تقصیر» یا کوتاه کردن مو، خاص بانوان است و قاعدتاً میبایست این امر را از خلال این فرموده خداوند تعالی، استنباط میکردند:
{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۹۶].
آیا اگر کسی مشکل و ناراحتی در سرش داشت، نمیتوانست موهایش را کوتاه [تقصیر] کند؛ حتی اگر سرش مریض بود و مشکلی داشت؟ پس درمییابید که مقصود از «حلقِ» مویِ سر، تراشیدن موی سر با تیغ توسط حاجیان است؛ چرا که اگر کسی مشکلی در پوست سرش داشته باشد، حتماً نمیتواند با تیغ سرش را بتراشد ولی قادر است موها را کوتاه کند. اما خداوند به حاجیانِ مرد، فرمانِ کوتاه کردن مو را نمیدهد و نشانی از اینکه خداوند به مردان، فرمان کوتاه کردن مو را داده باشد؛ پیدا نمیکنیم. همانا که «تقصیر» برای بانوان است که انتهای مو را کوتاه میکنند و اما بر مردان واجب است که با تیغ، سرِ خود را بتراشند و اگر بیماری در سر داشتند، فدیه یا صدقه یا قربانی کنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۹۶].
و این برهان برای «حلق» یا تراشیدن موی سر مردان است و اما درمورد بانوان، آنچه که در کتاب پیدا میکنم، تنها «تقصیر» است، یعنی کوتاه کردن مو از انتهای آن. خداوند تعالی میفرماید:
{لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم [الفتح:۲۷].
همانا که «حلق» یا تراشیدن مو برای گروهی از مؤمنان، یعنی مردان است و اما «تقصیر»، کوتاه کردن مو توسط بانوان است. اما میبینم برای مردان، تکلیف، تراشیدن موی سر است و کوتاه کردن مو جای «حلق» را نمیگیرد و به راستی که کوتاه کردن مو برای بانوان و تراشیدن سر برای مردان است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم [الفتح:۲۷].
حال از خود قرآن، بیانی برایتان میآوریم که نشانه این است که «تقصیر» مربوط به بانوان است و این امر، از خلال بیانی که مربوط به « حلق» یا تراشیدن موی سر توسط مردان است، روشن میشود. این موضوع را در این فرموده خداوند تعالی پیدا میکنید:
{فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم.
پس برایتان روشن شد که «حلق» با «تقصیر» تفاوت دارد و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}
گروهی مو را تراشیده و گروهی آن را کوتاه میکنند؛ اگر با عقل و منطق به این موضوع بنگرید، جواب این خواهد بود که تراشیدن سر نباید مربوط به بانوان باشد؛ ولی ظن و گمان، جای حقّ را نمیگیرد. پس در کتاب خداوند جستجو میکنید تا فتوای حقّی را پیدا نمایید که نشاندهنده این است که « حلق»، تراشیدن مو توسط مردان است و آن را در کلام خداوند تعالی پیدا میکنید که میفرماید:
{فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم.
پس برایتان روشن میشود که «حلق» غیر از «تقصیر» است و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}
و برایتان روشن میشود که تراشیدن سر[حلق] مربوط به مردان است و حکمت بالغه، از آن خداوند است و از جمله این حکمتها، از بین بردن زمینهی فتنه است، اگر حاجی در نگاه ناظران، زیبا باشد؛ نداشتن موی سر، باعث کمتر شدنِ خطرِ به فتنه افتادن بانوان میشود تا زنان مؤمن با ادامهی نگاه کردن به او، گرفتار فتنه نشوند. از دیگر حکمتهای تراشیدن سر، این است که به دلیل ازدحام حجاج و سخت بودن استحمام، سر آنها شوره نزند و شوره دشمن موی سر است و باعث ریزش مو و طاسی میگردد و مویی که خداوند آن را برای زینت و زیبایی سر آفریده است؛ از بین میرود. همچنین شوره از عوامل سفیدی زودرس مو بوده و دلیل شورهی سر، دیر استحمام کردن است.
همچنین یکی از بدعتهایی که در حجّ به وجود آوردهاند، بوسیدن «حجرالأسود» است. سنّت، بوسیدن خانهی خداست، بدون اینکه محلی با محل دیگر فرقی داشته باشد. این سنّتِ درست، به سنّتِ غلطِ بوسیدنِ «حجر الأسود» تبدیل شده است و این بدعتی است که خداوند برای آن برهانی نازل نفرموده است و عقل و منطق آن را نمیپذیرد؛ اگر بیندیشید... شما برای انجام حج، بهسوی خانه مکرم خدا، که قبله ملتها و بیتالله المعظم است، رفتهاید، اما [این بدعت، مانند این است که] به حجِّ « حجر الأسود» رفته باشید. شما در مورد این تک سنگ، بهناحق مبالغه میکنید و خانهی خدا را مورد تعظیم و بزرگداشت قرار نمیدهید و دلیل آن تحریفی است که در سنّتِ حقّ صورت گرفته است. بوسیدن خانه خدا که سنّت حق است، تحریف شده و به سنتِ باطل و غلطِ بوسیدن «حجر الاسود» بدل شده است که در خانه خداست! شما با این سنّتِ باطل، تعظیمِ بیت الله را رها کرده و « حجر الأسود» را مورد تعظیم و تکریم قرار میدهید و دلیلتان این است که محمد رسولالله آن را بوسیده است. ایشان بیتالله را بوسیدند تا به شما بیاموزند، بوسیدن بیتالله از سنن حجّ است و سنّت بوسیدن خانه معظم خداوند، از شدّتِ محبت آنها نسبت به پروردگار این خانه است؛ پروردگاری که معبود آنهاست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَـٰذَا الْبَيْتِ ﴿٣﴾} صدق الله العظيم [قريش].
و سنّتِ بوسیدنِ خانه معظم خدا، به خاطر شدتِ محبتِ مؤمنان، نسبت به خداوند این خانه است، چرا که محبتِ مؤمنانی که رضوان الهی را عبادت میکنند و به دنبال نزدیکی به پروردگار هستند؛ بسیار شدیدتر از محبت نسبت به یک زن است، یکی از این افرادی که زنی را میپرستند، گفته است:
هرگاه از دیار لیلی میگذرم
این دیوار و آن دیوار را میبوسم،
اين خانه نيست كه مرا ديوانه خود ساخته،
بلكه عشق به صاحبِ خانه مرا مفتون خود ساخته است.
اینها از کسانی هستند که خداوند تعالی درمورد آنان فرموده است:
{وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۶۵].
و انسان، این محبت بزرگ قلبی را نثار زنی میکند که بندهای از بندگان خداوند است، درحالیکه خداوند برای چنین محبت بزرگی سزاوارتر است. هرکس، چیزی را بیش از خداوند دوست بدارد، آن چیز الههی اوست و میبینید به دنبال به دست آوردن رضوان کسی است که بیش از همه، او را دوست دارد و رضوان خداوند را رها میکند. شاید یکی از عشاق، بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید: «ولی قلبم که به دست من نیست». مهدی منتظر، عبدالنعیم الأعظم در پاسخِ او میگوید: بله؛ خداوند میان انسان و قلبش حایل میشود و برتوست که بهسوی پروردگارت بازگشته و انابهکنان بگویی:
« خداوندا! تو شایستهی شدیدترین محبت در قلب بندهات هستی؛ پس محبت خود را در قلبم بنه تا تو را بدون گرفتن شریک، بیش از هرچیزی دوست داشته باشم و نعیم رضوان تو را عبادت نمایم و به دنبال قرب و نزدیکی به تو باشم که برای همین مرا آفریدی. پس به حق رحمتت دعای بندهات را اجابت فرما، ای ارحم الراحمین!».
پس خداوند دعای او را مستجاب خواهد کرد، همانطور که دعای مهدی منتظر را اجابت فرمود و با خداوند صادق باش، تا خداوند تصدیقت کند. اما شما « حجر الأسود» را بزرگ داشتید و آن را سنگی دانستهاید که از بهشت نازل شده است؛ حسبی الله و نعم الوکیل [خداوند مرا بس است که او بهترین حامی و یاور من است]. همانا که بوسیدن خانه خدا، از روی شدتِ محبتِ شما نسبت به پروردگار این خانه است و خداوند نیز شما را دوست میدارد، همانطور که شما از شدت محبتِ قلبی به پروردگار، خانهی او را دوست دارید. اما شما یکدیگر را زیر پا له کرده و با منحصر کردن بوسیدن به « حجر الأسود»، برای رسیدن به آن ازدحام کرده و به جان هم افتاده و به یکدیگر لگد زده و بر سینه هم میکوبید، ای بندگان «حجر»! اگر خداوند را دوست داشتید، هر جای خانهی او را [که ممکن باشد] میبوسیدید و لبهایتان را بر هر جای این خانه گذاشته و خانه پروردگارتان را از شدتِ محبت به پروردگار این خانه، میبوسیدید. اما تا زمانی که بوسیدن را منحصر به «حجر الأسود» بدانید، بنده آن سنگ هستید و مکر منافقان به نتیجه رسیده و باعث شده که مورد تمسخر کسانی قرار بگیرید که [از دین خدا] رومیگردانند و [در برابر آن] استکبار میورزند. آنها شما را مسخره میکنند که چطور برای بوسیدن یک سنگ، همدیگر را لگدمال کرده و به جان هم میافتید. شما به آنها حجت دادهاید تا پیرو دین شما نشده و مسخرهتان کنند، ولی اگر میدیدند شما از شدتِ محبت نسبت به پروردگارِ این خانهی معظم، ازدحام کردهاید، حجتی برعلیه شما نداشتند. چقدر منافقانی که در ظاهر ایمان داشته و کفر خود را مخفی میکنند، در دین شما بدعت ایجاد کردهاند.
ای علمای امت اسلام! یکی از میهمانانِ گرامیِ میز گفتگوی مهدی منتظر، نامهای به این شرح ارسال کرده و گفته است:
پایان سؤال.
والله؛ من پاسخِ حقِّ این سؤال را میدانم و میتوانم آن را به صورت مفصل از کتاب توضیح دهم؛ با اینکه این امر غریب به نظر خواهد آمد، ولو اینکه برهان آشکار، از آیات کتاب خداوند باشد، کتابی که خداوند به واسطه آن، مهدی منتظر را بر تمام علمای مسلمین و نصاری [مسیحی] و یهود برتری بخشیده است. میخواهید به این پرسشگر چه بگویم؟ آیا رکنِ حجّ را برایش توضیح دهم، درحالیکه این رکن، آخرین رکن از ارکان اسلام است؟ آیا به دنبال عمل نیک هستید؟ کار نیک این نیست که از پشت، وارد خانهها شوید؛ بلکه کار نیکو این است که از در وارد خانهها گردید و به این ترتیب به راه راست و صراط مستقیم هدایت شوید.
مگر شما نیستید که میگویید: «کتاب خدا و سنّت رسولش»؟ پس ابتدا باید از کتاب خدا شروع کرد و اگر گمشدهی خود را در آن نیافتید، باید به سراغ سنت رفت، ولی شما کتاب خدا را پشتسر انداخته و از دوّمی شروع کردید، بدون اینکه نگاه کنید آیا با کتاب خدا اختلاف دارد یا خیر! از کجا میفهمید این سنّتِ حق است یا امری است باطل که به دروغ در سنّت وارد شده است؟ یا مگر خداوند به شما وعده داده است که سنّت نبوی را از تحریف محفوظ نگاه خواهد داشت؟ بگو: برهانتان چیست؟ بلکه با اینکه سنّت نبوی، حاوی مطالب حقّ است؛ اما اکثر روایات آن باطل و دروغ هستند و خداوند برهانی برای آنها نازل نفرموده است. خداوند تعالی میفرماید:
{يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٨٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
چگونه معمر [قذافی] و ملت لیبی، در روزی غیر از روز [عید] قربان مسلمانان، قربانی انجام میدهند؟ آیا نمیدانید که عید مبارک فطر با عید قربان فرق دارد؟ چون عید فطر بر اساسِ دیدنِ هلال ماه شوّال است و تمام مسلمانان نمیتوانند هلال شوّال را در یک شب ببینند؛ همانطور که نمیتوانند هلال رمضان را در یک شب ببینند و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۸۵].
و درمورد عید فطر هم به همین منوال است و هرکس هلال شوال را دید، افطار کند. اما خداوند، موعدِ عید مبارک قربان را متفاوت از موعدِ عید مبارک فطر قرار داده است. موعد عید قربان، براساس منازل ماه ذی الحجة است و مسلمانان در شبهای متوالی، هلال ماه ذی الحجة را دنبال میکنند تا اینکه مسلمانان زمین ببینند که هلال ماه به «تربیع اول» رسید، یعنی هلال ماه ذی الحجة نصفش روشن و نصفش تاریک باشد [یک چهارم نخست ماه]. در این هنگام است که میفهمند «تربیع اول» کامل شده و بی هیچ شکوتردیدی، هفت روز از ماه ذی الحجة گذشته است. سپس در روز هشتم ذی الحجة، نفیر حج سرداده و روز نهم در عرفات وقوف میکنند و در روز دهم، تمام مسلمانان قربانی انجام میدهند و درهمهجای عالم، در یک روز مشخص، عید قربان را برگزار میکنند و این بزرگترین عید مسلمانان است چون همهی مسلمانان جهان، در یک روز آن را جشن میگیرند. روزی که نفیر حج سرداده میشود، برای تمام مسلمانان عالم روشن و بعد از کامل شدنِ «تربیع اول» ماه ذی الحجة است و این بیان فرموده خداوند تعالی است:
{يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٨٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
تمام مسلمانان بی شکوتردید کامل شدن «تربیع اول» ماه ذی الحجة را میبینند و لذا از خلالِ کامل شدن «تربیع اول» ماه ذی الحجة درمییابند روزهای معدودِ معین حجّ، کدام روزهاست و تمام مسلمانان به آن [ماه] مینگرند و به این ترتیب، خداوند روز قربانی را برای تمام مسلمانان در یک زمان و روز واحد قرار میدهد که آن را بزرگ دارند. ای معمر قذافی! تو خطای بزرگی را مرتکب شدهای. سخن خداوند تعالی را به یاد داشته باش که میفرماید:
{يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٨٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
تا کی میخواهید از کسی که شما را به سوی حکمیت براساس کتاب خدا فرا میخواند روبرگردانید؟ ما میخواهیم ارکان پنجگانه اسلام را به تفصیل برایتان تشریح کرده و شما را به مسیر و منهاج اولیهی نوبت بازگردانیم. من نمیتوانم جواب سؤال این پرسشگر را بدهم، مگر اینکه قبل از آن، رکن نماز و سپس رکن زکات و رکن روزه را توضیح داده و سپس به سراغ رکن حج بروم و دینتان را از کتاب پروردگارتان برایتان بیان کرده و روشن نمایم و به شما وعدهی صادق میدهم که تمام ارکان اسلام را، فقط از آیات محکم کتاب خداوند، طوری بیان کنم که برای عالم و جاهلتان روشن وبیّنه باشد. اما [باید] به ندایِ دعوتگر الهی، برای پیروی از کتاب عزیز و قدرتمند خداوند پاسخ دهید و مهدی منتظر سرخود به شما فرمان پیروی از کتاب خدا و کفر نسبت به هر چه که مخالف آن باشد را نمیدهد؛ بلکه این فرمان خداوند است که به شما امر میکند از ذکر او، یعنی قرآن عظیم، پیروی کنید؛ اگر به آن ایمان دارید...تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [يس].
همانا که خداوند مهدی منتظر را برمیانگیزد تا کتاب خدا را برایتان بیان نماید، کتابی که در دستان شماست و من حتی یک حرف جدید، غیر از آنچه که خداوند بر محمد رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، نازل فرموده است، برایتان نمیآورم؛ پس از آنچه که خداوند نازل فرموده پیروی کنید. از کجا میدانید، آیینی که از پدرانتان به شما رسیده، حق آمده از نزد پروردگارتان است یا اینکه گمراهکنندگان، آنان را از راه راست به بیراهه کشاندهاند؟ خداوند تعالی میفرماید:
{كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿٢﴾ اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ} صدق الله العظیم [الأعراف]
و خداوند تعالی میفرماید:
{وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿١٠﴾} صدق الله العظيم [التغابن]
و خداوند تعالی میفرماید:
{يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿٤٠﴾ وَآمِنُوا بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ ۖ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴿٤١﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
ولی با کمال تأسف، مهدی منتظر میبیند که مسلمانان اولین کسانی هستند که نسبت به بیان حق قرآن عظیم در عصرِ تأویل آن کافر میشوند؛ همانطور که یهود در عصر نزول قرآن، اولین گروهی بودند که نسبت به آن کافر شدند؛ درحالیکه میدانستند قرآن، حقِّ نازل شده از نزد پروردگارشان است. مسلمانان امروز هم، میدانند این حقِّ نازل شده از نزد پروردگارشان است، ولی هرچقدر هم که مهدی منتظر از آنان دعوت کند تا از کتاب خدا قرآن عظیم پیروی کنند؛ تنها کسانی که واقعاً مسلمان هستند از آن پیروی میکنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ ۖ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ﴿٨١﴾} صدق الله العظيم.[النمل]
و اما کافران، خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿١٩٢﴾ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ﴿١٩٣﴾ عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ ﴿١٩٤﴾ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ ﴿١٩٥﴾ وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ ﴿١٩٦﴾ أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿١٩٧﴾ وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ ﴿١٩٨﴾ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿١٩٩﴾ كَذَٰلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿٢٠٠﴾ لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿٢٠١﴾ فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿٢٠٢﴾ فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ ﴿٢٠٣﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
{تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿٢﴾ لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿٣﴾ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ﴿٤﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
{ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ ۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ﴿٣﴾ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿٤﴾ أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿٥﴾ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿٦﴾ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٧﴾ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٨﴾ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿٩﴾ فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿١٠﴾ يَغْشَى النَّاسَ ۖ هَـٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢﴾ أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿١٣﴾ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿١٤﴾ إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿١٥﴾ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنتَقِمُونَ ﴿١٦﴾ } صدق الله العظيم [الدخان].
برادر مسلمانان مؤمن به قرآن عظیم، الإمام المهدي ناصر محمد اليماني
الإمام ناصر محمد اليماني
14 – ذی الحجة - 1430 هـ
2 - 12 - 2009 مـ
۱۱-آذر-۱۳۸۸ه.ش.
01:04 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيــــــــــــــان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?228
__________________________
«حلق» و«تقصير» و بوسیدن «حجر الأسود»...
بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات و سلام بر خاتم انبیا و مرسلین و خاندان او، توبهکنندگانِ پاکشده از گناه و پیروان حق، تا یوم الدین باد و سلام بر رسولان الهی و الحمدلله رب العالمین....
ای علمای امت! پیش از این مهدی منتظر، به حق فتوا داده بود که به اذن الهی قادر است تمام ارکان دین حنیف اسلام را از آیات محکم قرآن عظیم برای همگان بیان کرده و آنها را به تفصیل شرح دهد و از رکن اول آن، بیان کلمه توحید، آغاز کردیم تا مسلمانان را از شرک تطهیر کنیم.
همانا که دین خالص، از آن خداوند است و هر کس شرک بیاورد، اعمالش به هدر رفته است و خداوند هیچیک از اعمالش را نمیپذیرد. خداوند کسی را که به او شرک بیاورد، نمیبخشد و دعوت مهدی منتظر برای تحقق رکن اول اسلام که مهمترین رکن و اساس این دین است، همچنان ادامه دارد. سپس [بیان] رکن دوم، یعنی رکن نماز را آغاز کردیم و در این باره بیانی را نگاشته و برای مفتیان کشورهای اسلامی فرستادیم و ارسال آن بیان همچنان توسط انصار ادامه دارد و در انتظارِ حضور مفتیان کشورهای اسلامی بر سر میز گفتگو هستیم، برای اینکه تمام مسلمانان دریابند، مهدی منتظر با برهان علمی قاطع از آیات محکم قرآن عظیم، بر آنان مهیمن و غالب است. اما متأسفانه، تاکنون حتی یکی از مفتیان مشهور کشورهای اسلامی، در این پایگاه حضور نیافته است تا بعد از آن، به بیان رکنِ زکات و سپس رکنِ روزه و سپس فریضه حجّ بپردازیم، فریضهای که برای کسانی که توان انجام آن را دارند، تنها یک بار در طول عمر، مقرر شده است؛ پس بعد از ادای آن، فرصت را به دیگر برادران مسلمانش بدهد که تاکنون حجّ انجام ندادهاند. اگر کسی [بعد از ادای حجّ واجب خود]، بهجای اینکه به حجّ نافله برود، هزینه حجّ یکی از برادران مسلمانش را که هنوز حج بهجا نیاورده و مشتاق زیارت خانه پروردگارش است [اما توانش را ندارد] تأمین کند؛ اجر هفتصد حجّ را میبرد. مسلمانان حتماً خواهند دید که بیان فریضه حجّ از کتاب، با برخی از اعمالی که شما انجام میدهید، تفاوت زیادی دارد و بین من و آنها [علمای امت] تنها کلام خداست و برهان را از آیات محکم کتاب برایشان میآوریم.
برای مثال، میبینم مردان در حج، موهایشان را کوتاه میکنند! همانا که کوتاه کردن مو، مختص بانوان است و اما درمورد مردان، در کتاب خداوند درباره کوتاه کردن مو، چیزی نمی یابم و خداوند به آنان فرمان «حلق» داده است، یعنی موهای خود را با تیغ بتراشند و «تقصیر» یا کوتاه کردن مو، خاص بانوان است و قاعدتاً میبایست این امر را از خلال این فرموده خداوند تعالی، استنباط میکردند:
{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۹۶].
آیا اگر کسی مشکل و ناراحتی در سرش داشت، نمیتوانست موهایش را کوتاه [تقصیر] کند؛ حتی اگر سرش مریض بود و مشکلی داشت؟ پس درمییابید که مقصود از «حلقِ» مویِ سر، تراشیدن موی سر با تیغ توسط حاجیان است؛ چرا که اگر کسی مشکلی در پوست سرش داشته باشد، حتماً نمیتواند با تیغ سرش را بتراشد ولی قادر است موها را کوتاه کند. اما خداوند به حاجیانِ مرد، فرمانِ کوتاه کردن مو را نمیدهد و نشانی از اینکه خداوند به مردان، فرمان کوتاه کردن مو را داده باشد؛ پیدا نمیکنیم. همانا که «تقصیر» برای بانوان است که انتهای مو را کوتاه میکنند و اما بر مردان واجب است که با تیغ، سرِ خود را بتراشند و اگر بیماری در سر داشتند، فدیه یا صدقه یا قربانی کنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۹۶].
و این برهان برای «حلق» یا تراشیدن موی سر مردان است و اما درمورد بانوان، آنچه که در کتاب پیدا میکنم، تنها «تقصیر» است، یعنی کوتاه کردن مو از انتهای آن. خداوند تعالی میفرماید:
{لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم [الفتح:۲۷].
همانا که «حلق» یا تراشیدن مو برای گروهی از مؤمنان، یعنی مردان است و اما «تقصیر»، کوتاه کردن مو توسط بانوان است. اما میبینم برای مردان، تکلیف، تراشیدن موی سر است و کوتاه کردن مو جای «حلق» را نمیگیرد و به راستی که کوتاه کردن مو برای بانوان و تراشیدن سر برای مردان است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم [الفتح:۲۷].
حال از خود قرآن، بیانی برایتان میآوریم که نشانه این است که «تقصیر» مربوط به بانوان است و این امر، از خلال بیانی که مربوط به « حلق» یا تراشیدن موی سر توسط مردان است، روشن میشود. این موضوع را در این فرموده خداوند تعالی پیدا میکنید:
{فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم.
پس برایتان روشن شد که «حلق» با «تقصیر» تفاوت دارد و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}
گروهی مو را تراشیده و گروهی آن را کوتاه میکنند؛ اگر با عقل و منطق به این موضوع بنگرید، جواب این خواهد بود که تراشیدن سر نباید مربوط به بانوان باشد؛ ولی ظن و گمان، جای حقّ را نمیگیرد. پس در کتاب خداوند جستجو میکنید تا فتوای حقّی را پیدا نمایید که نشاندهنده این است که « حلق»، تراشیدن مو توسط مردان است و آن را در کلام خداوند تعالی پیدا میکنید که میفرماید:
{فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم.
پس برایتان روشن میشود که «حلق» غیر از «تقصیر» است و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}
و برایتان روشن میشود که تراشیدن سر[حلق] مربوط به مردان است و حکمت بالغه، از آن خداوند است و از جمله این حکمتها، از بین بردن زمینهی فتنه است، اگر حاجی در نگاه ناظران، زیبا باشد؛ نداشتن موی سر، باعث کمتر شدنِ خطرِ به فتنه افتادن بانوان میشود تا زنان مؤمن با ادامهی نگاه کردن به او، گرفتار فتنه نشوند. از دیگر حکمتهای تراشیدن سر، این است که به دلیل ازدحام حجاج و سخت بودن استحمام، سر آنها شوره نزند و شوره دشمن موی سر است و باعث ریزش مو و طاسی میگردد و مویی که خداوند آن را برای زینت و زیبایی سر آفریده است؛ از بین میرود. همچنین شوره از عوامل سفیدی زودرس مو بوده و دلیل شورهی سر، دیر استحمام کردن است.
همچنین یکی از بدعتهایی که در حجّ به وجود آوردهاند، بوسیدن «حجرالأسود» است. سنّت، بوسیدن خانهی خداست، بدون اینکه محلی با محل دیگر فرقی داشته باشد. این سنّتِ درست، به سنّتِ غلطِ بوسیدنِ «حجر الأسود» تبدیل شده است و این بدعتی است که خداوند برای آن برهانی نازل نفرموده است و عقل و منطق آن را نمیپذیرد؛ اگر بیندیشید... شما برای انجام حج، بهسوی خانه مکرم خدا، که قبله ملتها و بیتالله المعظم است، رفتهاید، اما [این بدعت، مانند این است که] به حجِّ « حجر الأسود» رفته باشید. شما در مورد این تک سنگ، بهناحق مبالغه میکنید و خانهی خدا را مورد تعظیم و بزرگداشت قرار نمیدهید و دلیل آن تحریفی است که در سنّتِ حقّ صورت گرفته است. بوسیدن خانه خدا که سنّت حق است، تحریف شده و به سنتِ باطل و غلطِ بوسیدن «حجر الاسود» بدل شده است که در خانه خداست! شما با این سنّتِ باطل، تعظیمِ بیت الله را رها کرده و « حجر الأسود» را مورد تعظیم و تکریم قرار میدهید و دلیلتان این است که محمد رسولالله آن را بوسیده است. ایشان بیتالله را بوسیدند تا به شما بیاموزند، بوسیدن بیتالله از سنن حجّ است و سنّت بوسیدن خانه معظم خداوند، از شدّتِ محبت آنها نسبت به پروردگار این خانه است؛ پروردگاری که معبود آنهاست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَـٰذَا الْبَيْتِ ﴿٣﴾} صدق الله العظيم [قريش].
و سنّتِ بوسیدنِ خانه معظم خدا، به خاطر شدتِ محبتِ مؤمنان، نسبت به خداوند این خانه است، چرا که محبتِ مؤمنانی که رضوان الهی را عبادت میکنند و به دنبال نزدیکی به پروردگار هستند؛ بسیار شدیدتر از محبت نسبت به یک زن است، یکی از این افرادی که زنی را میپرستند، گفته است:
هرگاه از دیار لیلی میگذرم
این دیوار و آن دیوار را میبوسم،
اين خانه نيست كه مرا ديوانه خود ساخته،
بلكه عشق به صاحبِ خانه مرا مفتون خود ساخته است.
اینها از کسانی هستند که خداوند تعالی درمورد آنان فرموده است:
{وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۶۵].
و انسان، این محبت بزرگ قلبی را نثار زنی میکند که بندهای از بندگان خداوند است، درحالیکه خداوند برای چنین محبت بزرگی سزاوارتر است. هرکس، چیزی را بیش از خداوند دوست بدارد، آن چیز الههی اوست و میبینید به دنبال به دست آوردن رضوان کسی است که بیش از همه، او را دوست دارد و رضوان خداوند را رها میکند. شاید یکی از عشاق، بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید: «ولی قلبم که به دست من نیست». مهدی منتظر، عبدالنعیم الأعظم در پاسخِ او میگوید: بله؛ خداوند میان انسان و قلبش حایل میشود و برتوست که بهسوی پروردگارت بازگشته و انابهکنان بگویی:
« خداوندا! تو شایستهی شدیدترین محبت در قلب بندهات هستی؛ پس محبت خود را در قلبم بنه تا تو را بدون گرفتن شریک، بیش از هرچیزی دوست داشته باشم و نعیم رضوان تو را عبادت نمایم و به دنبال قرب و نزدیکی به تو باشم که برای همین مرا آفریدی. پس به حق رحمتت دعای بندهات را اجابت فرما، ای ارحم الراحمین!».
پس خداوند دعای او را مستجاب خواهد کرد، همانطور که دعای مهدی منتظر را اجابت فرمود و با خداوند صادق باش، تا خداوند تصدیقت کند. اما شما « حجر الأسود» را بزرگ داشتید و آن را سنگی دانستهاید که از بهشت نازل شده است؛ حسبی الله و نعم الوکیل [خداوند مرا بس است که او بهترین حامی و یاور من است]. همانا که بوسیدن خانه خدا، از روی شدتِ محبتِ شما نسبت به پروردگار این خانه است و خداوند نیز شما را دوست میدارد، همانطور که شما از شدت محبتِ قلبی به پروردگار، خانهی او را دوست دارید. اما شما یکدیگر را زیر پا له کرده و با منحصر کردن بوسیدن به « حجر الأسود»، برای رسیدن به آن ازدحام کرده و به جان هم افتاده و به یکدیگر لگد زده و بر سینه هم میکوبید، ای بندگان «حجر»! اگر خداوند را دوست داشتید، هر جای خانهی او را [که ممکن باشد] میبوسیدید و لبهایتان را بر هر جای این خانه گذاشته و خانه پروردگارتان را از شدتِ محبت به پروردگار این خانه، میبوسیدید. اما تا زمانی که بوسیدن را منحصر به «حجر الأسود» بدانید، بنده آن سنگ هستید و مکر منافقان به نتیجه رسیده و باعث شده که مورد تمسخر کسانی قرار بگیرید که [از دین خدا] رومیگردانند و [در برابر آن] استکبار میورزند. آنها شما را مسخره میکنند که چطور برای بوسیدن یک سنگ، همدیگر را لگدمال کرده و به جان هم میافتید. شما به آنها حجت دادهاید تا پیرو دین شما نشده و مسخرهتان کنند، ولی اگر میدیدند شما از شدتِ محبت نسبت به پروردگارِ این خانهی معظم، ازدحام کردهاید، حجتی برعلیه شما نداشتند. چقدر منافقانی که در ظاهر ایمان داشته و کفر خود را مخفی میکنند، در دین شما بدعت ایجاد کردهاند.
ای علمای امت اسلام! یکی از میهمانانِ گرامیِ میز گفتگوی مهدی منتظر، نامهای به این شرح ارسال کرده و گفته است:
والله؛ من پاسخِ حقِّ این سؤال را میدانم و میتوانم آن را به صورت مفصل از کتاب توضیح دهم؛ با اینکه این امر غریب به نظر خواهد آمد، ولو اینکه برهان آشکار، از آیات کتاب خداوند باشد، کتابی که خداوند به واسطه آن، مهدی منتظر را بر تمام علمای مسلمین و نصاری [مسیحی] و یهود برتری بخشیده است. میخواهید به این پرسشگر چه بگویم؟ آیا رکنِ حجّ را برایش توضیح دهم، درحالیکه این رکن، آخرین رکن از ارکان اسلام است؟ آیا به دنبال عمل نیک هستید؟ کار نیک این نیست که از پشت، وارد خانهها شوید؛ بلکه کار نیکو این است که از در وارد خانهها گردید و به این ترتیب به راه راست و صراط مستقیم هدایت شوید.
مگر شما نیستید که میگویید: «کتاب خدا و سنّت رسولش»؟ پس ابتدا باید از کتاب خدا شروع کرد و اگر گمشدهی خود را در آن نیافتید، باید به سراغ سنت رفت، ولی شما کتاب خدا را پشتسر انداخته و از دوّمی شروع کردید، بدون اینکه نگاه کنید آیا با کتاب خدا اختلاف دارد یا خیر! از کجا میفهمید این سنّتِ حق است یا امری است باطل که به دروغ در سنّت وارد شده است؟ یا مگر خداوند به شما وعده داده است که سنّت نبوی را از تحریف محفوظ نگاه خواهد داشت؟ بگو: برهانتان چیست؟ بلکه با اینکه سنّت نبوی، حاوی مطالب حقّ است؛ اما اکثر روایات آن باطل و دروغ هستند و خداوند برهانی برای آنها نازل نفرموده است. خداوند تعالی میفرماید:
{يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٨٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
چگونه معمر [قذافی] و ملت لیبی، در روزی غیر از روز [عید] قربان مسلمانان، قربانی انجام میدهند؟ آیا نمیدانید که عید مبارک فطر با عید قربان فرق دارد؟ چون عید فطر بر اساسِ دیدنِ هلال ماه شوّال است و تمام مسلمانان نمیتوانند هلال شوّال را در یک شب ببینند؛ همانطور که نمیتوانند هلال رمضان را در یک شب ببینند و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۸۵].
و درمورد عید فطر هم به همین منوال است و هرکس هلال شوال را دید، افطار کند. اما خداوند، موعدِ عید مبارک قربان را متفاوت از موعدِ عید مبارک فطر قرار داده است. موعد عید قربان، براساس منازل ماه ذی الحجة است و مسلمانان در شبهای متوالی، هلال ماه ذی الحجة را دنبال میکنند تا اینکه مسلمانان زمین ببینند که هلال ماه به «تربیع اول» رسید، یعنی هلال ماه ذی الحجة نصفش روشن و نصفش تاریک باشد [یک چهارم نخست ماه]. در این هنگام است که میفهمند «تربیع اول» کامل شده و بی هیچ شکوتردیدی، هفت روز از ماه ذی الحجة گذشته است. سپس در روز هشتم ذی الحجة، نفیر حج سرداده و روز نهم در عرفات وقوف میکنند و در روز دهم، تمام مسلمانان قربانی انجام میدهند و درهمهجای عالم، در یک روز مشخص، عید قربان را برگزار میکنند و این بزرگترین عید مسلمانان است چون همهی مسلمانان جهان، در یک روز آن را جشن میگیرند. روزی که نفیر حج سرداده میشود، برای تمام مسلمانان عالم روشن و بعد از کامل شدنِ «تربیع اول» ماه ذی الحجة است و این بیان فرموده خداوند تعالی است:
{يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٨٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
تمام مسلمانان بی شکوتردید کامل شدن «تربیع اول» ماه ذی الحجة را میبینند و لذا از خلالِ کامل شدن «تربیع اول» ماه ذی الحجة درمییابند روزهای معدودِ معین حجّ، کدام روزهاست و تمام مسلمانان به آن [ماه] مینگرند و به این ترتیب، خداوند روز قربانی را برای تمام مسلمانان در یک زمان و روز واحد قرار میدهد که آن را بزرگ دارند. ای معمر قذافی! تو خطای بزرگی را مرتکب شدهای. سخن خداوند تعالی را به یاد داشته باش که میفرماید:
{يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٨٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
تا کی میخواهید از کسی که شما را به سوی حکمیت براساس کتاب خدا فرا میخواند روبرگردانید؟ ما میخواهیم ارکان پنجگانه اسلام را به تفصیل برایتان تشریح کرده و شما را به مسیر و منهاج اولیهی نوبت بازگردانیم. من نمیتوانم جواب سؤال این پرسشگر را بدهم، مگر اینکه قبل از آن، رکن نماز و سپس رکن زکات و رکن روزه را توضیح داده و سپس به سراغ رکن حج بروم و دینتان را از کتاب پروردگارتان برایتان بیان کرده و روشن نمایم و به شما وعدهی صادق میدهم که تمام ارکان اسلام را، فقط از آیات محکم کتاب خداوند، طوری بیان کنم که برای عالم و جاهلتان روشن وبیّنه باشد. اما [باید] به ندایِ دعوتگر الهی، برای پیروی از کتاب عزیز و قدرتمند خداوند پاسخ دهید و مهدی منتظر سرخود به شما فرمان پیروی از کتاب خدا و کفر نسبت به هر چه که مخالف آن باشد را نمیدهد؛ بلکه این فرمان خداوند است که به شما امر میکند از ذکر او، یعنی قرآن عظیم، پیروی کنید؛ اگر به آن ایمان دارید...تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [يس].
همانا که خداوند مهدی منتظر را برمیانگیزد تا کتاب خدا را برایتان بیان نماید، کتابی که در دستان شماست و من حتی یک حرف جدید، غیر از آنچه که خداوند بر محمد رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، نازل فرموده است، برایتان نمیآورم؛ پس از آنچه که خداوند نازل فرموده پیروی کنید. از کجا میدانید، آیینی که از پدرانتان به شما رسیده، حق آمده از نزد پروردگارتان است یا اینکه گمراهکنندگان، آنان را از راه راست به بیراهه کشاندهاند؟ خداوند تعالی میفرماید:
{كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿٢﴾ اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ} صدق الله العظیم [الأعراف]
و خداوند تعالی میفرماید:
{وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿١٠﴾} صدق الله العظيم [التغابن]
و خداوند تعالی میفرماید:
{يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿٤٠﴾ وَآمِنُوا بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ ۖ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴿٤١﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
ولی با کمال تأسف، مهدی منتظر میبیند که مسلمانان اولین کسانی هستند که نسبت به بیان حق قرآن عظیم در عصرِ تأویل آن کافر میشوند؛ همانطور که یهود در عصر نزول قرآن، اولین گروهی بودند که نسبت به آن کافر شدند؛ درحالیکه میدانستند قرآن، حقِّ نازل شده از نزد پروردگارشان است. مسلمانان امروز هم، میدانند این حقِّ نازل شده از نزد پروردگارشان است، ولی هرچقدر هم که مهدی منتظر از آنان دعوت کند تا از کتاب خدا قرآن عظیم پیروی کنند؛ تنها کسانی که واقعاً مسلمان هستند از آن پیروی میکنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ ۖ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ﴿٨١﴾} صدق الله العظيم.[النمل]
و اما کافران، خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿١٩٢﴾ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ﴿١٩٣﴾ عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ ﴿١٩٤﴾ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ ﴿١٩٥﴾ وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ ﴿١٩٦﴾ أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿١٩٧﴾ وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ ﴿١٩٨﴾ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿١٩٩﴾ كَذَٰلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿٢٠٠﴾ لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿٢٠١﴾ فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿٢٠٢﴾ فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ ﴿٢٠٣﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
{تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿٢﴾ لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿٣﴾ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ﴿٤﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
{ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ ۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ﴿٣﴾ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿٤﴾ أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿٥﴾ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿٦﴾ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٧﴾ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٨﴾ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿٩﴾ فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿١٠﴾ يَغْشَى النَّاسَ ۖ هَـٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢﴾ أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿١٣﴾ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿١٤﴾ إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿١٥﴾ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنتَقِمُونَ ﴿١٦﴾ } صدق الله العظيم [الدخان].
برادر مسلمانان مؤمن به قرآن عظیم، الإمام المهدي ناصر محمد اليماني
اقتباس المشاركة 4141 من موضوع فتاوى الإمام المهدي عن الحجّ ..
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
14 - 12 - 1430 هـ
2 - 12 - 2009 مـ
01:04 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيــــــــــــــان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=532
__________________________
الحلق والتقصير وتقبيل الحجر الأسود ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين وآله التوابين المُتطهرين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين، وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
ويا معشر علماء الأمّة، لقد سبقت فتوى المهديّ المنتظَر بالحقّ إنهُ لقادر بإذن الله أن يبيّن جميع أركان الدين الإسلامي الحنيف من مُحكم القُرآن العظيم وأفصّلها تفصيلاً، وقد بدأنا بالركن الأول بالبيان لكلمة التوحيد لكي نُطهّر المُسلمين من الشرك تطهيراً.
ألا لله الدين الخالص ومن أشرك فقد أحبط عمله ولن يقبل الله من عمله شيئاً ولا يغفر الله أن يُشرك به، واستمرّت دعوة المهديّ المنتظَر إلى تحقيق الركن الأول وهو أهم أركان الإسلام والأساس، ومن ثم بدأنا بالركن الثاني وهو ركن الصلاة وكتبنا في ذلك بياناً وتمّ إرساله إلى مُفتي الديار الإسلاميّة، ولا يزال مستمراً إرسال ذلك البيان من قِبَلِ الأنصار ومُنتظرين لمفتي الديار الإسلاميّة للحضور إلى طاولة الحوار لكي يعلم كافة المُسلمين أن المهديّ المنتظَر هيمن عليهم بسلطان العلم من مُحكم القُرآن العظيم. وللأسف لم يحضر بعد ولا مُفتي واحد من مفتي الديار الإسلاميّة المشهورين وذلك حتى نفرغ إلى بيان ركن الزكاة ثم إلى بيان ركن الصيام ثم إلى بيان فريضة الحج لمن استطاع إليه سبيلاً؛ فرضاً واحداً في العُمر فيؤديه مرّةً في العُمر ثم يترك الفرصة لإخوانه المُسلمين الذين لم يحجّوا بعد، ونافلة الحجّ هي كسبعمائة حجّة إن يُحجِّج على نفقته أحدَ إخوانه المُسلمين التوّاقين لزيارة بيت ربهم، وحتماً سوف يجد المُسلمون في بيان فريضة الحجّ من الكتاب اختلافاً في بعض ما أنتم عليه وليس بيني وبينهم إلا كلام الله فآتيهم بالبرهان من مُحكم القُرآن. وعلى سبيل المثال فإني أرى الرجال يُقصِّرون شعر رؤوسهِم في الحج! وإنما ذلك للمرأة أن تقصّر من شعرها، وأما الرجال فلم أجد في كتاب الله أنهم يقصِّرون بل أمرهم الله بالحلاقة فيحلقوا شعر رؤوسهِم بالموس، وإنّما التقصير للمرأة فقط، وكان من المفروض أن يستنبطوا ذلك من خلال قول الله تعالى: {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ} صدق الله العظيم [البقرة:196].
فهل ترون أنّ الذي به أذىً في جلدة الرأس أنه لا يستطيع أن يقصِّر من شعره حتى ولو كان به أذىً؟ ومن ثم تعلمون أنّ الحلاقة هي حلاقة شعر رأس الحاجّ بالموس لأنّ الذي به أذىً في جلدة الرأس حتماً لا يقدر أن يحلق رأسه بالموس ولكنه يستطيع التقصير، ولكنّ الله لم يأمره بالتقصير في الحجّ فلم نجد أنّ الله أمره بالتقصير وإنما التقصير للمرأة من أطراف شعرها، فأمّا الرجل فوجب عليه أن يحلق شعر رأسه بالموس وإذا كان به أذىً من رأسه ففديةٌ أو صدقةٌ أو نسكٌ. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ} صدق الله العظيم [البقرة:196].
وهذا برهان الحلاقة للرجال، وأما النساء فأجده في كتاب الله التقصير فقط فتقصِّر شعرها من أطرافه. وقال الله تعالى: {لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم [الفتح:27].
وإنما الحلاقة لطائفة من المؤمنين وهم الرجال، وأما التقصير فهو لطائفة النساء، وأما الرجال فأجد أنهم يحلقون شعر رؤوسهم ولا يغني التقصير عن الحلاقة شيئاً وإنما التقصير للمرأة والحلاقة للرجل. تصديقاً لقول الله تعالى: {لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم.
ومن ثم نأتي لكم بالبيان من ذات القُرآن أن التقصير هو للمرأة من خلال بيان الحلاقة إنها للرجال، وتجدون ذلك في قول الله تعالى: {فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم.
فتبيّن لكم أنّ الحلاقة غير التقصير، ولذلك قال الله تعالى: {مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}، فمنهم المُحلقين ومنهم المُقصرين، فإذا أرجعتم ذلك للعقل والمنطق فسوف يقول لا بدّ أنّ حلاقة شعر الرأس ليس للمرأة، ولكن الظنّ لا يغني من الحقّ شيئاً، ومن ثم تبحثون في كتاب الله لتجدوا الفتوى الحقّ أنّ الحلاقة للرجال في قول الله تعالى: {فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم. فتبيّن لكم أنّ الحلاقة غير التقصير، ولذلك قال الله تعالى: {مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}، وتبين لكم أنّ الحلاقة هي للرجال ولله حكمةٌ بالغةٌ ومنها كسر الفتنة إذا كان الحاجّ جميلاً للناظرين، فالصلعة تخفف من فتنة الجمال حتى لا يُفتنَنَّ المؤمنات بتكرار النظرة إليه، ومنها حتى لا يُصاب رأس الحاجّ ببداية القشرة لصعوبة الاغتسال بسبب ازدحام الحجاج، فالقشرة هي عدوٌّ لشعر الرأس فتجعله يتساقط فيصبح الرجل أصلعاً من الشعر، وذهب الشعر الذي جعله الله زينةً لرأسه. وكذلك القشرة من عوامل الشيب المُبكر وسببها تأخير الاغتسال.
وكذلك من البدع في الحج أنهم جعلوا التقبيل للحجر الأسود. والسنّة تقبيل بيت الله في أي موضع من غير تفريقٍ بالباطل بسنّة تقبيل الحجر الأسود فتلك بدعةٌ ما أنزل الله بها من سُلطان ويرفضها العقل والمنطق إن كنتم تعقلون؟ فإنكم حججتم إلى بيت الله المُكرم قبلة الأمم بيت الله المُعظم ولكنكم حججتم إلى الحجر الأسود فبالغتم في حجر واحدة بغير الحقّ ولم تعظموا بيت الله بسبب تحريف السُّنة الحقّ وهو تقبيل بيت الله إلى السُّنة الباطلة وهي تقبيل الحجر الأسود في بيت الله! وبهذه السُّنة الباطلة أضعتم تعظيم بيت الله وعظَّمتم الحجر الأسود بحجّة أن محمداً رسول الله قبَّله؛ بل قبَّل بيت الله ليعلمَكم أن تقبيل بيت الله من سُنن الحجّ، وسنّة تقبيل بيت الله المُعظم هو من عظمة حُبهم لربّ هذا البيت الذي يعبدوه. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ} صدق الله العظيم [قريش:3].
فأصبحت سنّة التقبيل لبيت الله المُعظم هي من شدّة حُبّ المؤمنين لربّ هذا البيت وذلك لأنّ حُبّ المؤمنين لربهم الذين يعبدون رضوانه وقُربه هو أعظم من حُبّ عابدُ الأنثى من الذين قال أحدهم:
أَمُـرُّ عَلَـى الدِّيَـارِ دِيَـارِ لَيْلَــى *** أُقَبِّــلُ ذَا الجـِدَار وَذَا الجــِدَارَا
وَمَـا حُـبُّ الدِّيَـارِ شَغَفْـنَ قَلْبِـي *** ولَكِـنْ حُـبُّ مَنْ سَكَـنَ الدِّيَـارَا
فأولئك من الذين قال الله عنهم: {وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ} صدق الله العظيم [البقرة:165].
فذلك هو الحُبّ الأعظم في قلب الإنسان فجعله لأمَةٍ من إماءِ الله، والله أولى بحُبه الأعظم ومن حبّ شيء أكثر من الله فقد أصبحت هواه وهي إلهه فتجدونه يعبد رضوان من أحبّ ويذر التعبد لرضوان الله. ولربّما يودّ أن يُقاطعني أحد العاشقين فيقول: "ولكن قلبي ليس بيدي". ثم يردُ عليه المهديّ المنتظَر عبد النعيم الأعظم وأقول: نعم إن الله يحول بين المرء وقلبه فعليك أن تُنيب إلى ربك فتقول:
" اللهم إنك أولى بالحُبّ الأعظم في قلب عبدك اللهم فاجعله لك وحدك لا شريك لك في حبي حتى أعبد نعيم رضوان ربي وحُبك وقربك ولذلك خلقتني فأجب دعوة عبدك برحمتك يا أرحم الراحمين".
فيجيبه الله كما أجاب المهديّ المنتظَر واصدِق اللهَ يَصدُقك، ولكنكم عظمتم الحجر الأسود فأنزلتموها من الجنة وحسبي الله ونعم الوكيل، وإنما تقبيل بيت الله هو من شدّة حُبّكم لربّ هذا البيت فيحببكم الله كما أحببتم بيته من شدة حُبّ ربّ هذا البيت في قلوبكم، ولكنكم تدهسون بعضكم بعضاً فتقتلون بعضكم بعضاً بالدهس والرفس وأنتم تزدحمون على تقبيل الحجر الأسود حصرياً يا عُبّاد الحجر فلو كنتم تحبون الله لقبَّلتم بيته في أيّ مكان تضعون شفاهكم فتقبِّلون بيت ربكم من شدّة حُبكم لربّ هذا البيت، وما دمتم حصرتم التقبيل على الحجر الأسود فأنتم عُبّاد الحجر فنجح المنافقون بهذا المكر فأصبحتُم سُخرية لمن أبى واستكبر فيسخرون منكم كيف ترفسون بعضكم بعضاً فتقتلون بعضكم بعضاً بالرفس لكي تقبِّلوا حجراً فجعلتم لهم الحجّة عليكم ثم لا يتّبعوا دينكم فيسخروا منكم ولو شاهدوكم تزدحمون على حُبّ الله ربّ البيت المعظم لما كانت لهم الحجّة عليكم، فكم أحدث المنافقون الذين يظهرون الإيمان ويبطنون الكفر من البدع في دينكم.
ويا علماء أمّة الإسلام لقد تمّ إرسال سؤال إلى المهديّ المنتظَر من أحد الوافدين لطاولة الحوار للمهديّ المنتظَر، فقال:
انتهى سؤاله
فوالله إني أعلم بالإجابة الحقّ ثم أفصّلها من كتاب الله تفصيلاً وبرغم أنّ ذلك سوف يكون غريباً لولا البُرهان المُبين من مُحكم كتاب الله الذي يهيمن به المهديّ المنتظَر على كافة عُلماء المسلمين والنصارى واليهود فما تريدوني أن أقول لهذا السائل فهل نُفصّل له رُكن الحجّ وهو آخر أركان الإسلام؟ فهل تريدون البِرّ فليس البِرّ أن تأتوا البيوت من ظهورها بل البِرّ أن تدخلوا البيوت من أبوابها فتهتدوا إلى الصراط المستقيم.
ألستم تقولون كتاب الله وسنة رسوله فالبِدء يكون بكتاب الله فإذا لم تجدوا فيه ضالتكم فاذهبوا إلى السّنة؟ ولكنكم نبذتم كتاب الله وراء ظهوركم وبدأتم بالثانية دون أن تنظروا هل تُخالف لكتاب الله في شيء! فما يُدريكم هل هي سنة حقٍّ أم باطلٍ موضوعةٌ؟ أم إن الله وعدكم بحفظ السُّنة النّبويّة من التحريف؟ قل هاتوا برهانكم. بل السُّنة النّبويّة فيها حقّ وأكثرها مُفترىً باطل ما أنزل الله به من سُلطان. وقال الله تعالى: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:189].
فكيف ينحر مُعمَّر وشعب ليبيا في غير يوم نحر المُسلمين؟ أفلا تعلمون أنّ عيد الفطر المُبارك يختلف عن عيد الأضحى، وذلك لأنّ عيد الفطر هو حسب رؤية هلال شوال ولا ينبغي لجميع المُسلمين أن يشهدوا هلال شوال في ليلةٍ واحدةٍ ولا ينبغي لهم أن يشاهدوا هلال رمضان في ليلةٍ واحدةٍ، ولذلك قال الله تعالى: {فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ} صدق الله العظيم [البقرة:185].
وكذلك عيد الفطر المُبارك فمن شهد هلال شوال فليفطر، وأما عيد الأضحى المُبارك فميقاته جعله الله يختلف عن ميقات عيد الفطر المبارك؛ بل جعله الله حسب معايير أهلّة ذي الحجّة فينظر المُسلمون إلى هلال ذي الحجّة ليلةً تلو الأخرى حتى إذا شاهد المُسلمون على وجه الأرض أن أهلّة التربيع الأول لشهر ذي الحجّة قد اكتملت فصار نصف القمر مُضيء ونصفه مُظلم فعند ذلك يعلمون بأنها اكتملت أهلّة التربيع الأول وأنها انقضت سبعة أيام من شهر ذي الحجّة لا شك ولا ريب، ثم يعلنون النفير للحج في اليوم الثامن من ذي الحجّة، ثم الوقوف بعرفة يوم التاسع، واليوم العاشر ينحر جميع المُسلمون أعيادهم في يومٍ واحدٍ موحدٍ معلومٍ، وهو العيد الأكبر لأنّ فيه يعيِّد كافة المُسلمين في العالمين. فأصبح ميقات يوم النفير للحج معلومٌ للعالم بأسره وهو بعد اكتمال التربيع الأول لشهر ذي الحجّة، وذلك بيان قول الله تعالى: {يَسْألُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:189].
فيشهد جميع المُسلمين اكتمال التربيع الأول لشهر ذي الحجّة لا شك ولا ريب، ومن ثم يعلمون الأيام المعدودات في الحجّ من خلال اكتمال أهلّة التربيع الأول لشهر ذي الحجّة، فينظر إليه كافة المُسلمين، وذلك لكي يجعل الله يوم نحرهم يوماً واحداً موحداً فيُكبّروه تكبيراً. فقد أخطأت يا مُعمر القذافي خطأً كبيراً! وتذكر قول الله تعالى: {يَسْألُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:189].
فإلى متى سوف تعرضون عن داعي الاحتكام إلى كتاب الله لنُفصّل لكم أركان الإسلام الخمسة تفصيلاً فنُعيدكم إلى منهاج النّبوّة الأولى، وأنا لا أستطيع أن أفصِّل الإجابة على سؤال السائل فلا بدّ أن أفصّل قبله ركن الصلاة ثمّ ركن الزكاة ثمّ ركن الصيام ثمّ نأتي بعد ذلك إلى ركن الحجّ فنُكمل لكم بيان دينكم من كتاب ربكم، ووعداً علينا غير مكذوب أن نفصّل كافة أركان الإسلام حصرياً من كتاب الله بآيات محكماتٍ بيِّناتٍ لعالمكم وجاهلكم، ولكن أجيبوا داعي الله إلى اتباع كتابه العزيز فليس المهديّ المنتظَر يأمركم من ذات نفسه باتّباع كتاب الله وبالكفر لما خالف محكم كتاب الله؛ بل الله هو من أمركم باتّباع ذكره القُرآن العظيم إن كنتم به مؤمنين. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ} صدق الله العظيم [يس:11].
وإنما المهديّ المنتظَر ابتعثه الله ليبيّن لكم كتاب الله الذي بين أيديكم ولن آتيكم بحرفٍ جديدٍ بغير ما أنزل الله على محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فاتبعوا ما أنزل الله فما يدريكم هل ما وجدتم عليه آباءكم هو الحقّ من ربكم أم إن المُضلّين قد أضلوهم عن الصراط المُستقيم؟ وقال الله تعالى: {كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (2) اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم} صدق الله العظيم [الأعراف:2-3].
وقال الله تعالى: {وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ} صدق الله العظيم [التغابن:10].
وقال الله تعالى: {يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40) وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ(41)} صدق الله العظيم [البقرة].
ولكن للأسف إن المهديّ المنتظَر قد وجد أن المُسلمين هم أوّل كافرٍ بالبيان الحقّ للقرآن العظيم في عصر التأويل كما كفر اليهود بالقرآن العظيم في عصر التنزيل وهم يعلمون أنه الحقّ من ربهم وكذلك المُسلمون اليوم يعلمون أنه الحقّ من ربهم ولكن مهما دعاهم المهديّ المنتظَر إلى اتّباع كتاب الله القُرآن العظيم فلن يتبعه إلا المُسلمون حقاً. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ} صدق الله العظيم.[النمل:81].
وأما الكافرون فقال الله تعالى: {وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العَالَمِين(192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ(193) عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ(194) بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ(195) وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ(196) أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِي إِسْرَائِيلَ(197) وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ(198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ(199) كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ(200) لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(201) فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ(203)} صدق الله العظيم [الشعراء].
{تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿2﴾ لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿3﴾ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ(4﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
{إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ (3) فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (4) أَمْراً مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (5) رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (6) رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ (7) لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (8) بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ (9) فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ (10) يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12) أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ (14) إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكُمْ عَائِدُونَ (15) يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ (16)} صدق الله العظيم [الدخان].
أخو المُسلمين المؤمنين بالقُرآن العظيم؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــــ
الإمام ناصر محمد اليماني
14 - 12 - 1430 هـ
2 - 12 - 2009 مـ
01:04 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيــــــــــــــان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=532
__________________________
الحلق والتقصير وتقبيل الحجر الأسود ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين وآله التوابين المُتطهرين والتابعين للحقّ إلى يوم الدين، وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
ويا معشر علماء الأمّة، لقد سبقت فتوى المهديّ المنتظَر بالحقّ إنهُ لقادر بإذن الله أن يبيّن جميع أركان الدين الإسلامي الحنيف من مُحكم القُرآن العظيم وأفصّلها تفصيلاً، وقد بدأنا بالركن الأول بالبيان لكلمة التوحيد لكي نُطهّر المُسلمين من الشرك تطهيراً.
ألا لله الدين الخالص ومن أشرك فقد أحبط عمله ولن يقبل الله من عمله شيئاً ولا يغفر الله أن يُشرك به، واستمرّت دعوة المهديّ المنتظَر إلى تحقيق الركن الأول وهو أهم أركان الإسلام والأساس، ومن ثم بدأنا بالركن الثاني وهو ركن الصلاة وكتبنا في ذلك بياناً وتمّ إرساله إلى مُفتي الديار الإسلاميّة، ولا يزال مستمراً إرسال ذلك البيان من قِبَلِ الأنصار ومُنتظرين لمفتي الديار الإسلاميّة للحضور إلى طاولة الحوار لكي يعلم كافة المُسلمين أن المهديّ المنتظَر هيمن عليهم بسلطان العلم من مُحكم القُرآن العظيم. وللأسف لم يحضر بعد ولا مُفتي واحد من مفتي الديار الإسلاميّة المشهورين وذلك حتى نفرغ إلى بيان ركن الزكاة ثم إلى بيان ركن الصيام ثم إلى بيان فريضة الحج لمن استطاع إليه سبيلاً؛ فرضاً واحداً في العُمر فيؤديه مرّةً في العُمر ثم يترك الفرصة لإخوانه المُسلمين الذين لم يحجّوا بعد، ونافلة الحجّ هي كسبعمائة حجّة إن يُحجِّج على نفقته أحدَ إخوانه المُسلمين التوّاقين لزيارة بيت ربهم، وحتماً سوف يجد المُسلمون في بيان فريضة الحجّ من الكتاب اختلافاً في بعض ما أنتم عليه وليس بيني وبينهم إلا كلام الله فآتيهم بالبرهان من مُحكم القُرآن. وعلى سبيل المثال فإني أرى الرجال يُقصِّرون شعر رؤوسهِم في الحج! وإنما ذلك للمرأة أن تقصّر من شعرها، وأما الرجال فلم أجد في كتاب الله أنهم يقصِّرون بل أمرهم الله بالحلاقة فيحلقوا شعر رؤوسهِم بالموس، وإنّما التقصير للمرأة فقط، وكان من المفروض أن يستنبطوا ذلك من خلال قول الله تعالى: {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ} صدق الله العظيم [البقرة:196].
فهل ترون أنّ الذي به أذىً في جلدة الرأس أنه لا يستطيع أن يقصِّر من شعره حتى ولو كان به أذىً؟ ومن ثم تعلمون أنّ الحلاقة هي حلاقة شعر رأس الحاجّ بالموس لأنّ الذي به أذىً في جلدة الرأس حتماً لا يقدر أن يحلق رأسه بالموس ولكنه يستطيع التقصير، ولكنّ الله لم يأمره بالتقصير في الحجّ فلم نجد أنّ الله أمره بالتقصير وإنما التقصير للمرأة من أطراف شعرها، فأمّا الرجل فوجب عليه أن يحلق شعر رأسه بالموس وإذا كان به أذىً من رأسه ففديةٌ أو صدقةٌ أو نسكٌ. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ} صدق الله العظيم [البقرة:196].
وهذا برهان الحلاقة للرجال، وأما النساء فأجده في كتاب الله التقصير فقط فتقصِّر شعرها من أطرافه. وقال الله تعالى: {لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم [الفتح:27].
وإنما الحلاقة لطائفة من المؤمنين وهم الرجال، وأما التقصير فهو لطائفة النساء، وأما الرجال فأجد أنهم يحلقون شعر رؤوسهم ولا يغني التقصير عن الحلاقة شيئاً وإنما التقصير للمرأة والحلاقة للرجل. تصديقاً لقول الله تعالى: {لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بالحقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ} صدق الله العظيم.
ومن ثم نأتي لكم بالبيان من ذات القُرآن أن التقصير هو للمرأة من خلال بيان الحلاقة إنها للرجال، وتجدون ذلك في قول الله تعالى: {فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم.
فتبيّن لكم أنّ الحلاقة غير التقصير، ولذلك قال الله تعالى: {مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}، فمنهم المُحلقين ومنهم المُقصرين، فإذا أرجعتم ذلك للعقل والمنطق فسوف يقول لا بدّ أنّ حلاقة شعر الرأس ليس للمرأة، ولكن الظنّ لا يغني من الحقّ شيئاً، ومن ثم تبحثون في كتاب الله لتجدوا الفتوى الحقّ أنّ الحلاقة للرجال في قول الله تعالى: {فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ} صدق الله العظيم. فتبيّن لكم أنّ الحلاقة غير التقصير، ولذلك قال الله تعالى: {مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ}، وتبين لكم أنّ الحلاقة هي للرجال ولله حكمةٌ بالغةٌ ومنها كسر الفتنة إذا كان الحاجّ جميلاً للناظرين، فالصلعة تخفف من فتنة الجمال حتى لا يُفتنَنَّ المؤمنات بتكرار النظرة إليه، ومنها حتى لا يُصاب رأس الحاجّ ببداية القشرة لصعوبة الاغتسال بسبب ازدحام الحجاج، فالقشرة هي عدوٌّ لشعر الرأس فتجعله يتساقط فيصبح الرجل أصلعاً من الشعر، وذهب الشعر الذي جعله الله زينةً لرأسه. وكذلك القشرة من عوامل الشيب المُبكر وسببها تأخير الاغتسال.
وكذلك من البدع في الحج أنهم جعلوا التقبيل للحجر الأسود. والسنّة تقبيل بيت الله في أي موضع من غير تفريقٍ بالباطل بسنّة تقبيل الحجر الأسود فتلك بدعةٌ ما أنزل الله بها من سُلطان ويرفضها العقل والمنطق إن كنتم تعقلون؟ فإنكم حججتم إلى بيت الله المُكرم قبلة الأمم بيت الله المُعظم ولكنكم حججتم إلى الحجر الأسود فبالغتم في حجر واحدة بغير الحقّ ولم تعظموا بيت الله بسبب تحريف السُّنة الحقّ وهو تقبيل بيت الله إلى السُّنة الباطلة وهي تقبيل الحجر الأسود في بيت الله! وبهذه السُّنة الباطلة أضعتم تعظيم بيت الله وعظَّمتم الحجر الأسود بحجّة أن محمداً رسول الله قبَّله؛ بل قبَّل بيت الله ليعلمَكم أن تقبيل بيت الله من سُنن الحجّ، وسنّة تقبيل بيت الله المُعظم هو من عظمة حُبهم لربّ هذا البيت الذي يعبدوه. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ} صدق الله العظيم [قريش:3].
فأصبحت سنّة التقبيل لبيت الله المُعظم هي من شدّة حُبّ المؤمنين لربّ هذا البيت وذلك لأنّ حُبّ المؤمنين لربهم الذين يعبدون رضوانه وقُربه هو أعظم من حُبّ عابدُ الأنثى من الذين قال أحدهم:
أَمُـرُّ عَلَـى الدِّيَـارِ دِيَـارِ لَيْلَــى *** أُقَبِّــلُ ذَا الجـِدَار وَذَا الجــِدَارَا
وَمَـا حُـبُّ الدِّيَـارِ شَغَفْـنَ قَلْبِـي *** ولَكِـنْ حُـبُّ مَنْ سَكَـنَ الدِّيَـارَا
فأولئك من الذين قال الله عنهم: {وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ} صدق الله العظيم [البقرة:165].
فذلك هو الحُبّ الأعظم في قلب الإنسان فجعله لأمَةٍ من إماءِ الله، والله أولى بحُبه الأعظم ومن حبّ شيء أكثر من الله فقد أصبحت هواه وهي إلهه فتجدونه يعبد رضوان من أحبّ ويذر التعبد لرضوان الله. ولربّما يودّ أن يُقاطعني أحد العاشقين فيقول: "ولكن قلبي ليس بيدي". ثم يردُ عليه المهديّ المنتظَر عبد النعيم الأعظم وأقول: نعم إن الله يحول بين المرء وقلبه فعليك أن تُنيب إلى ربك فتقول:
" اللهم إنك أولى بالحُبّ الأعظم في قلب عبدك اللهم فاجعله لك وحدك لا شريك لك في حبي حتى أعبد نعيم رضوان ربي وحُبك وقربك ولذلك خلقتني فأجب دعوة عبدك برحمتك يا أرحم الراحمين".
فيجيبه الله كما أجاب المهديّ المنتظَر واصدِق اللهَ يَصدُقك، ولكنكم عظمتم الحجر الأسود فأنزلتموها من الجنة وحسبي الله ونعم الوكيل، وإنما تقبيل بيت الله هو من شدّة حُبّكم لربّ هذا البيت فيحببكم الله كما أحببتم بيته من شدة حُبّ ربّ هذا البيت في قلوبكم، ولكنكم تدهسون بعضكم بعضاً فتقتلون بعضكم بعضاً بالدهس والرفس وأنتم تزدحمون على تقبيل الحجر الأسود حصرياً يا عُبّاد الحجر فلو كنتم تحبون الله لقبَّلتم بيته في أيّ مكان تضعون شفاهكم فتقبِّلون بيت ربكم من شدّة حُبكم لربّ هذا البيت، وما دمتم حصرتم التقبيل على الحجر الأسود فأنتم عُبّاد الحجر فنجح المنافقون بهذا المكر فأصبحتُم سُخرية لمن أبى واستكبر فيسخرون منكم كيف ترفسون بعضكم بعضاً فتقتلون بعضكم بعضاً بالرفس لكي تقبِّلوا حجراً فجعلتم لهم الحجّة عليكم ثم لا يتّبعوا دينكم فيسخروا منكم ولو شاهدوكم تزدحمون على حُبّ الله ربّ البيت المعظم لما كانت لهم الحجّة عليكم، فكم أحدث المنافقون الذين يظهرون الإيمان ويبطنون الكفر من البدع في دينكم.
ويا علماء أمّة الإسلام لقد تمّ إرسال سؤال إلى المهديّ المنتظَر من أحد الوافدين لطاولة الحوار للمهديّ المنتظَر، فقال:
فوالله إني أعلم بالإجابة الحقّ ثم أفصّلها من كتاب الله تفصيلاً وبرغم أنّ ذلك سوف يكون غريباً لولا البُرهان المُبين من مُحكم كتاب الله الذي يهيمن به المهديّ المنتظَر على كافة عُلماء المسلمين والنصارى واليهود فما تريدوني أن أقول لهذا السائل فهل نُفصّل له رُكن الحجّ وهو آخر أركان الإسلام؟ فهل تريدون البِرّ فليس البِرّ أن تأتوا البيوت من ظهورها بل البِرّ أن تدخلوا البيوت من أبوابها فتهتدوا إلى الصراط المستقيم.
ألستم تقولون كتاب الله وسنة رسوله فالبِدء يكون بكتاب الله فإذا لم تجدوا فيه ضالتكم فاذهبوا إلى السّنة؟ ولكنكم نبذتم كتاب الله وراء ظهوركم وبدأتم بالثانية دون أن تنظروا هل تُخالف لكتاب الله في شيء! فما يُدريكم هل هي سنة حقٍّ أم باطلٍ موضوعةٌ؟ أم إن الله وعدكم بحفظ السُّنة النّبويّة من التحريف؟ قل هاتوا برهانكم. بل السُّنة النّبويّة فيها حقّ وأكثرها مُفترىً باطل ما أنزل الله به من سُلطان. وقال الله تعالى: {يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:189].
فكيف ينحر مُعمَّر وشعب ليبيا في غير يوم نحر المُسلمين؟ أفلا تعلمون أنّ عيد الفطر المُبارك يختلف عن عيد الأضحى، وذلك لأنّ عيد الفطر هو حسب رؤية هلال شوال ولا ينبغي لجميع المُسلمين أن يشهدوا هلال شوال في ليلةٍ واحدةٍ ولا ينبغي لهم أن يشاهدوا هلال رمضان في ليلةٍ واحدةٍ، ولذلك قال الله تعالى: {فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ} صدق الله العظيم [البقرة:185].
وكذلك عيد الفطر المُبارك فمن شهد هلال شوال فليفطر، وأما عيد الأضحى المُبارك فميقاته جعله الله يختلف عن ميقات عيد الفطر المبارك؛ بل جعله الله حسب معايير أهلّة ذي الحجّة فينظر المُسلمون إلى هلال ذي الحجّة ليلةً تلو الأخرى حتى إذا شاهد المُسلمون على وجه الأرض أن أهلّة التربيع الأول لشهر ذي الحجّة قد اكتملت فصار نصف القمر مُضيء ونصفه مُظلم فعند ذلك يعلمون بأنها اكتملت أهلّة التربيع الأول وأنها انقضت سبعة أيام من شهر ذي الحجّة لا شك ولا ريب، ثم يعلنون النفير للحج في اليوم الثامن من ذي الحجّة، ثم الوقوف بعرفة يوم التاسع، واليوم العاشر ينحر جميع المُسلمون أعيادهم في يومٍ واحدٍ موحدٍ معلومٍ، وهو العيد الأكبر لأنّ فيه يعيِّد كافة المُسلمين في العالمين. فأصبح ميقات يوم النفير للحج معلومٌ للعالم بأسره وهو بعد اكتمال التربيع الأول لشهر ذي الحجّة، وذلك بيان قول الله تعالى: {يَسْألُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:189].
فيشهد جميع المُسلمين اكتمال التربيع الأول لشهر ذي الحجّة لا شك ولا ريب، ومن ثم يعلمون الأيام المعدودات في الحجّ من خلال اكتمال أهلّة التربيع الأول لشهر ذي الحجّة، فينظر إليه كافة المُسلمين، وذلك لكي يجعل الله يوم نحرهم يوماً واحداً موحداً فيُكبّروه تكبيراً. فقد أخطأت يا مُعمر القذافي خطأً كبيراً! وتذكر قول الله تعالى: {يَسْألُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:189].
فإلى متى سوف تعرضون عن داعي الاحتكام إلى كتاب الله لنُفصّل لكم أركان الإسلام الخمسة تفصيلاً فنُعيدكم إلى منهاج النّبوّة الأولى، وأنا لا أستطيع أن أفصِّل الإجابة على سؤال السائل فلا بدّ أن أفصّل قبله ركن الصلاة ثمّ ركن الزكاة ثمّ ركن الصيام ثمّ نأتي بعد ذلك إلى ركن الحجّ فنُكمل لكم بيان دينكم من كتاب ربكم، ووعداً علينا غير مكذوب أن نفصّل كافة أركان الإسلام حصرياً من كتاب الله بآيات محكماتٍ بيِّناتٍ لعالمكم وجاهلكم، ولكن أجيبوا داعي الله إلى اتباع كتابه العزيز فليس المهديّ المنتظَر يأمركم من ذات نفسه باتّباع كتاب الله وبالكفر لما خالف محكم كتاب الله؛ بل الله هو من أمركم باتّباع ذكره القُرآن العظيم إن كنتم به مؤمنين. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ} صدق الله العظيم [يس:11].
وإنما المهديّ المنتظَر ابتعثه الله ليبيّن لكم كتاب الله الذي بين أيديكم ولن آتيكم بحرفٍ جديدٍ بغير ما أنزل الله على محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فاتبعوا ما أنزل الله فما يدريكم هل ما وجدتم عليه آباءكم هو الحقّ من ربكم أم إن المُضلّين قد أضلوهم عن الصراط المُستقيم؟ وقال الله تعالى: {كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (2) اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم} صدق الله العظيم [الأعراف:2-3].
وقال الله تعالى: {وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ} صدق الله العظيم [التغابن:10].
وقال الله تعالى: {يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40) وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ(41)} صدق الله العظيم [البقرة].
ولكن للأسف إن المهديّ المنتظَر قد وجد أن المُسلمين هم أوّل كافرٍ بالبيان الحقّ للقرآن العظيم في عصر التأويل كما كفر اليهود بالقرآن العظيم في عصر التنزيل وهم يعلمون أنه الحقّ من ربهم وكذلك المُسلمون اليوم يعلمون أنه الحقّ من ربهم ولكن مهما دعاهم المهديّ المنتظَر إلى اتّباع كتاب الله القُرآن العظيم فلن يتبعه إلا المُسلمون حقاً. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ} صدق الله العظيم.[النمل:81].
وأما الكافرون فقال الله تعالى: {وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العَالَمِين(192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ(193) عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ(194) بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ(195) وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ(196) أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِي إِسْرَائِيلَ(197) وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ(198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ(199) كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ(200) لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(201) فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ(203)} صدق الله العظيم [الشعراء].
{تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿2﴾ لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿3﴾ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ(4﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
{إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ (3) فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (4) أَمْراً مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (5) رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (6) رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ (7) لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (8) بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ (9) فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ (10) يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12) أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ (14) إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكُمْ عَائِدُونَ (15) يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ (16)} صدق الله العظيم [الدخان].
أخو المُسلمين المؤمنين بالقُرآن العظيم؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــــ