الإمام ناصر محمد اليماني
30 - جمادی الأوّل - 1432 هـ
04 - 05 - 2011 مـ
۱۴-ادردیبهشت-۱۳۹۰ ه.ش.
06:09 صـبح
ـــــــــــــــــــــــ

پاسخ امام ناصر محمد یمانی به ابو خالد:
خداوند تنها درباره ظاهر قصه اصحاب کهف به نبی خود فتوا داده بود....


بسم الله الرحمن الرحيم
والصلاة والسلام على جدي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم الطيبين وجميع المُسلمين؛
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما انصار پیشگام برگزیده عزیزم و سلام خدا بر تمام مسلمانان حق‌جو وتمام مردم عالم...

حسین‌بن‌عمر؛ رییس اداره «میز گفتگوی جهانی مهدی منتظر ناصر محمد یمانی» ! عزیز من برایم مهم نیست که ابوخالد همان «علم الجهاد» باشد و یا یکی دیگر از شیاطین بشر و یا خود مسیح کذاب شیطان. اصلا برایم مهم نیست این ابوخالدی که به‌ناحق با ما عناد دارد چه کسی است، آنچه که از نظر من اهمیت دارد این است که از آیات محکم قرآن عظیم در برابر او حجت‌های قاطعی بیاوریم که او را به سکوت بکشاند؛ شرط هم این باشد که برهان علمی باید از بین آیات محکمی باشد که برای علمای مسلمین و عامه مسلمانان قابل فهم باشند. لذا به مدیر میز گفتگو حسین بن عمر دستور می‌دهیم تا ممنوعیت را از ابو خالد بردارد . هرچند که گمان می‌کنم او از کسانی است که هدایت نمی‌شوند، اما گمان جای حقیقت را نمی‌گیرد و چه او هدایت شود و چه تکذیب کرده و روبرگرداند، ما برنده ایم. چون اگر خداوند او را هدایت کند که الحمدالله و اگر به راه حق هدایت نشود؛ گفتگوی بین من و او، عذری دربرابر پروردگار من و پروردگار حسین‌بن‌عمر و پروردگار تمام انصار؛ خداوند واحد قهار است. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤} صدق الله العظيم [الأعراف].
چیزی که ما از حسین‌بن‌عمر و تمام گروه مدیران پایگاه اینترنتی «
البشرى الإسلامية العالمية للحوار» می‌خواهیم این است که خشم خود نسبت به کسانی که می‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند، فرونشانند تا ما حجت قاطع را برایشان تمام کنیم و زمانی که به حق حجت بر آنها اقامه شود؛ حتما خداوند آنها را به عذابی شدید گرفتار می‌کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف].
به فرموده خداوند تعالی بنگرید:
{فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف]،

این بعد از اقامه شدن حجت توسط دعوت کنندگان مردم به سوی حق بوده است؛ با اینکه قبل از برانگیخته شدن مهدی منتظر ناصر محمد یمانی، حجت قرآن عظیم بر مردم اقامه شده است؛ ولی ما می‌خواهیم مردم را بیشتر روشن کرده و حقی که از جانب پروردگارشان آمده است را به آنها یادآوری کنیم؛ باشد که تقوا پیشه کنند. ای میهمان ما ابوخالد! هرکس که هستی باش و بدان بر اساس کتاب خداوند، تلاش برای به فتنه انداختن انصار و دور کردن آنها از حق، جرمش سنگین‌تر از قتل است. با اینکه کشتن به‌ناحق انسانی بی‌گناه، مانند کشتن همه انسان‌هاست؛ ولی گناه به فتنه انداختن مؤمنان از پیروی راه حق و دور کردن آنها از حق و خاموش کردن نور خداوند، گناه بسیار بزرگی است و خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند؛ هر چند کافران از ظهور آن ناخشنود باشند [اشاره به آیه کریمه: يُرِ‌يدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ‌ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّـهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَ‌هُ وَلَوْ كَرِ‌هَ الْكَافِرُ‌ونَ(۳۲) سوره التوبه].
ابوخالد! خدا می‌داند تو از دسته هستی یا نه و برای من مهم نیست چه کسی هستی، من از ترسو بودن افرادی که ادعای علم دارند و با امام ناصر محمد یمانی گفتگو می‌کنند در تعجبم که چرا خود را با گذاشتن عکس و اسم حقیقی معرفی نمی‌کنند و در پایگاه عکس و نام واقعی خود را نمی‌گذارند، تا فردی را که مدعی علم است بشناسیم. از چه می‌ترسید؟ امام ناصر محمد یمانی اسم و عکس خود را گذاشته و از سرزنش هیچ کس نمی‌ترسد. به هرحال از نظر ما مشکلی نیست، مهم این است که برای کسی که به ما گفتگو می‌کند به حق حجت ارائه کنیم. ابوخالد! می‌بینم قسمتی از بیان امام ناصر محمد یمانی را گرفته و تفاصیل آن را وامی‌گذاری تا برخی از انصار و حق جویان را گیج کنی و حقیقت امرامام مهدی ناصر محمد یمانی را از نگاه آنها بپوشانی. اگر واقعا به دنبال حق بودی آن موضوع را به صورت کامل و مفصل می‌آوردی و سپس با بیانی درست‌تر و هدایتگرتر به آن پاسخ می‌دادی.
اما درباره اینکه می‌گویی چطور
محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم بر حسب فتوای ناصر محمد یمانی از داستان اصحاب کهف و خلقتشان خبر نداشت و اینکه می گویی:
اقتباس المشاركة :
چطور ناصر محمد یمانی درباره نبی علیه الصلاة السلام چنین چیزی می‌گوید؟
انتهى الاقتباس
جوابت را مستقیم از کلام پروردگارعالمیان می‌آوریم که به جدِّ من محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸]

سؤالی که مطرح می‌شود این است که اگر محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم از ماجرای خفتگان در غار خبر داشت، پس چرا از آنها ترسیده و فرار می‌کرد؟ پس باید دلیلی وجود داشته باشد که خداوند محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم را از آن آگاه نکرده باشد و برای همین به علت دیدن چیزی که در عمر خود ندیده بود، دچار تعجب شود. چه کسی راز حق آنها را برایتان بیان کرده است؟ آیا مهدی منتظر نیست؟ علت این است که اصحاب کهف از انسان‌های اولیه هستند، آنها که عمرشان به هزاران سال می‌رسید و برای همین بدنشان مانند بدن ما نبوده است. به یاد بیاورید از زمان آغاز دعوت نبی الله نوح علیه الصلاة و السلام تا زمان وقوع توفان چند سال گذشت؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٤} صدق الله العظيم [العنكبوت].
اما عمر نوح بیشتر از این است، چون قبل از برانگیخته شدن به رسالت سنی از او گذشته و توفان نیز باعث هلاکت او نشد؛ لذا بعد از توفان نیز مدتی زندگی کرد. حال سؤالی که عقل و منطق مطرح می‌کند این است که: آیا جسد و بدن اقوام اولیه مانند بدن بشر امروزی بوده است؟ یا عقل این گونه حکم می‌کند: از آنجا که عمر آنها به هزاران سال می‌رسیده؛ پس باید بدنشان نیز مانند عمرشان که بیش از عمر مردمان آخرالزمان است، بزرگ تر از بدن بشر کنونی باشد.از آنجا که تعداد زیادی از مردم این زمان بقایای اجساد بزرگی را که متعلق به مردم آن زمان است، پیدا کرده‌ا
ند که گواهی بر درستی بیانات امام ناصر محمد یمانی است و از آنجایی که اصحاب کهف نیز از مردمان اولیه‌اند، پس باید اجساد آنها هم بزرگ باشد و برای همین خداوند به نبیّ خود می‌فرماید:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸]
این دلالت بر آن دارد که خداوند درباره آنها و کیفیت خلقتشان و اینکه چرا آنها از آیات عجیب خداوندند، چیزی به نبی خود نفرموده است. خداوند بنا بر حکمت خود، نه چیزی از تفاصیل داستان آنها و نه چیزی درباره بزرگی جثه آنها بیان نکرده بود. چون ایشان [پیامبر] دانشی درباره اینکه چگونه ممکن است جسد انسان آن قدر بزرگ باشد، نداشتند و مشاهده آن باعث تعجب شدیدشان می‌شد و اگر از آنها اطلاع پیدا می‌کردند؛ حتما عقب‌گرد کرده و با ترس شدید از آنها می‌گریختند و چه کسی راستگوتر از خداوند است و برای همین خداوند تعالی خطاب به نبی خود می‌فرماید:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸ ]
ممکن است ابوخالد حرف مرا قطع کرده و بگوید: « ناصر محمد یمانی! از کجا می‌دانی خداوند درباره اصحاب کهف فتوای مفصلی به نبیّ خود نداده است»؟ امام ناصر محمد یمانی در پاسخ می‌گوید: بیا تا اول یک سؤال علمی و منطقی مطرح نمائیم، چرا خداوند به نبی خود می فرماید:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم
حال ببینید عقل و منطق چه جوابی به این سؤال می‌دهد. اول اینکه بدون شک خداوند جز ظاهر قصه چیزی درباره اصحاب کهف به نبی خود نفرموده و داستان آنها و چگونگی خلقتشان را روشن نکرده است و به خاطر آنکه محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم از بزرگی جسد آنها چیزی از خداوند نشنیده بود؛ پس اگر با آنها روبرو می‌شد، حتماً وجودشان پر از رعب و هراس شده و می‌گریختند. حال ابوخالد! بیا تا به فتوای خداوند درآیات محکم کتابش مراجعه کنیم تا ببینیم استدلال عقل، مبنی بر داده نشدن فتوا به رسول خداوند در مورد اصحاب کهف را تأیید می‌‌کند؟ جوابی را که باعقل و منطق هماهنگ است در کتاب می‌یابیم، خداوند تعالی می‌فرماید:
{سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿٢٢} صدق الله العظيم [الكهف].

به این فرموده خداوند تعالی توجه کنید:
{وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا}
صدق الله العظيم
این نشانه آن است که خداوند درباره آنها فتوایی برای رسولش صادر نکرده است وگرنه چرا باید ایشان بخواهند از اهل کتاب درباره آنها سؤال کنند؟! ولی خداوند ایشان را از پرس‌وجو درباره اصحاب کهف منع می‌نماید و فقط ظاهر ماجرا، آن هم به صورت خلاصه و بدون تفاصیل در باره اصل داستان و ماجرایشان، تعداد، اسامی و کیفیت خلقتشان برای رسول بیان شده بود و خداوند نبیّ خود را نهی می‌کند تا چیزی از اهل کتاب نپرسد چون دانش آنها بر اساس گمانشان بوده است. برای همین خداوند تعالی می فرماید:

{فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا}
صدق الله العظيم [الكهف :۲۲]
اما ابوخالد و افرادی مانند او زمین و زمان را به ه
م می‌دوزند که: « چطور ناصر محمد یمانی می‌گوید محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم از تفاصیل مربوط به اصحاب کهف و از کیفیت آفرینش جسمشان بی‌خبر است، اما ناصر محمد یمانی این قصه را با تفصیل برای ما بیان می‌کند. آیا این بدان معنی است که او خود را داناتر از محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم می‌داند»؟ امام مهدی در پاسخ آنها می‌گوید: برای همین است که خداوند امام مهدی را امام رسول‌الله مسیح عیسی‌بن‌مریم علیه الصلاة و السلام قرار داده است، چون او از نظر علمی دانش بیشتری نسبت به مسیح عیسی‌بن‌مریم علیه الصلاة و السلام دارد و برای همین خداوند چهار نفر از انبیاء خود را وزیر او قرار داده است و آنها {أصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آَيَاتِنَا عَجَبًا}هستند.
ابوخالد! این از نشانه‌های خداوند است که به اذن پروردگار شما درستی آن را در عالم واقعیات خواهید دید .خداوند تعالی فرموده است:

{وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا}
صدق الله العظيم [ الكهف:۱۷]
ای کسی که خود را ابوخالد می‌نامی! می بینم با ما جدال کرده و می‌گویی درباره فتنه مسیح کذاب و اینکه می‌گوییم هزار دلیل از کتاب برای بطلان تصورات شما درباره فتنه مسیح کذاب می‌آوریم؛ دروغ می‌گویم و از ناصر محمد یمانی می‌خواهی هزار دلیل از کتاب بیاورد و اگر نتواند دروغگوست. امام ناصر محمد یمانی در پاسخ می‌گوید: ابوخالد! اگر توانستی تنها یک دلیل حق در رد برهان من بیاوری، این نشانه آن است که امام ناصر محمد یمانی کذاب است، چون توانسته‌ای دربرابر او حجت حق اقامه کنی . یک دلیل کافی است. آیا آوردن یک دلیل و غلبه بر من آسان‌تر از آوردن هزار دلیل نیست ؟ برهان من در این فرموده خداوند تعالی است:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿٨٨فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿٨٩وَأَمَّا إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩٠فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩١وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ﴿٩٢فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ ﴿٩٣وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ ﴿٩٤إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿٩٥فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿٩٦} صدق الله العظيم [الواقعة].
ابوخالد و علمای امت و عامه مردم می‌دانند منظور خداوند بازگرداندن روح به بدن مرده بعد از خروج آن است، لذا خداوند باطل را به چالش کشیده و می‌فرماید:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم
آیا عقل و منطق می‌پذیرد خداوند با معجزه بازگرداندن روح فقط یک مرده، ولو برای یک بار؛ به مسیح کذاب کمک کند تا ادعای خود را ثابت نماید؟! اگر فتوا را به عقل خود بسپاریم، آیا عقلِ انسانِ عاقل می‌پذیرد که خداوند با کمک کردن به مسیح کذاب، چالشی که در کتاب خود در برابر اهالی باطل قرار داده است نقض نماید؟
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم

آیا نمی‌بینید کسانی هستند که فتنه مسیح کذاب را بر اساس روایاتی مانند آنچه که در زیر می آید، زنده کردن مرده می‌دانند:

اقتباس المشاركة :
یعقوب فرزند ابراهیم از صالح از فرزند شهاب از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه از اباسعید خدری نقل م کند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حدیثی طولانی درباره دجال برایمان گفتند: دجال می‌آید درحالی‌که ورود او به شهر مدینة ممنوع شده است و در آن روز مردی برای او خارج می‌شود که بهترین مردم است یا از بهترین مردمان است و می‌گوید من شهادت می‌دهم که تو دجالی که رسول‌الله صلى الله عليه وسلم خبرش را به ما داده بود.او می‌گوید آیا اگر اورا کشتم و سپس زنده کردم در مورد من باز هم شک می‌کنید؟ گفتند خیر، پس او را کشت و سپس زنده کرد .وقتی که زنده‌اش کرد [مقتول] گفت بهدخدا قسم که قبل از این به این اندازه به تو بصیر نبودم دجال می‌خواهد دوباره اورا بکشد ولی نمی‌تواند
انتهى الاقتباس
پایان
سؤالی که مطرح می‌شود این است: آیا این روایت با بازگرداندن روح یک مرده به بدنش باعث نقض چالش خداوند در کتابش نیست؟ اگر خداوند به باطل یاری برساند و جسد مرده را با بازگرداندن روح به آن زنده کند، این به معنی تایید ادعای باطل است و با برهانی آشکار ثابت می‌کند دجال می‌تواند مرده را زنده کند! درحالی‌که تنها خداوند است که می‌میراند و زنده می‌کند و چقدر در آیات محکم کتاب خود بارها این امر را به شما یادآوری کرده است و از آنجا که خداوند در آیات محکم کتابش می‌فرماید:

{قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ ﴿٤٩} صدق الله العظيم [سبأ]
برای همین خداوند با این آیات اهالی باطل را به چالش می‌کشد که اگر می‌توانند جسد مرده را با بازگرداندن روح به آن زنده کنند:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم

آیا این چالش به تأویلی غیر از آنچه که در آن می‌بینیم، نیاز دارد؟ این آیات بسیار محکم و برای علما و عامه مسلمانان قابل درک می‌باشند. خداوند اهالی باطل را به چالش می‌کشد که اگر می‌توانند روح را به جسد بازگردانند. ای انصار! به خداوند قسم که شیاطین می‌خواهند از طریق کسانی که بر آنها تسلط پیدا کرده و زیر نفوذ شیاطین هستند، شما را جداً از پیروی از امام مهدی بازدارند و در آرزوی آن هستند که شما را بعد از آوردن ایمان به بیان حق به کفر بازگردانند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿١٠٠} صدق الله العظيم [آل عمران].

من نمی گویم ابوخالد از شیاطین بشر است اما روش او درفریبکاری و تشکیک در حق، مانند آنهاست. آنها که با پنهان‌کاری قسمتی از موضوع را گرفته و بقیه تفاصیل مربوط به همان موضوع را رها می‌کنند تا خواننده تصور کند از بیان امام ناصر محمد یمانی نقل قول آورده‌اند. به او می‌گوییم: ابوخالد! این روش نقل قول‌ آوردن تو از بیانات امام مهدی درباره قرآن عظیم،
مانند کسی است که آیه زیر را از بیان خداوند تعالی اقتباس کند که:
{ فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ
}صدق الله العظيم
و باقی را رها کند و بگوید ببینید نماز بدعت است و خداوند چیزی درباره آن نازل نفرموده است؛ مگر خداوند نمی‌فرماید:
{ فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}صدق الله العظيم
و اما آن گاوی که از فکر خود استفاده نمی‌کند، می‌گوید: «خوب این مرد راست می‌گوید از قرآن دلیل آورده که نماز بدعت است و از قرآن برهان روشن آورده که خداوند می‌فرماید: { فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}صدق الله العظيم.
کسانی که قصد منحرف کردن مسیر حق را دارند نیز همین گونه از بیانات ناصر محمد یمانی نقل قول می‌آورند؛ چند کلمه را گرفته و باقی تفاصیل را که درباره همان موضوع است، رها می‌کنند تا برای فرد روشن نشود که ناصر محمد یمانی به حق سخن می‌گوید؛ و متاسفانه در میان انسان‌ها، گاوهایی وجود دارند که بدون تفکر به ناصر محمد یمانی شک می‌کنند. آنها از فریب‌کاری شیاطین بشر پیروی می‌کنند، کسانی که تلاش دارند مسیر تبعیت از بیان حق قرآن را منحرف کنند و کسی که بعد ازاینکه حق برایش روشن شد از آن عدول کند؛ خداوند قلبش را از دیدن حق منحرف خواهد ساخت، حتی اگر قبل از آن ایمان داشته باشد؛ مَثَل مهدی منتظر ناصر محمد یمانی مانند نبی الله موسى عليه الصلاة والسلام و برخی از پیروان اوست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّـهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿٥} صدق الله العظيم [الصف].
اما الحمدالله من خبر ندارم کسی از انصار بعد از این که حق برایش آشکار شد از آن منحرف شده باشد و به راستی که این موعظه‌ای از جانب خداوندشان است و بعد از حق چیزی جز گمراهی نیست. نصیحتی به شما می‌کنم؛‌ فکر کنید که آیا اینان بعد از فریب‌کاری و منحرف کردن بیان حق قرآن؛ به جای آن بیانی که از آن خوششان نمی‌آمد؛ بیانی بهتر و درست‌ر و هدایتگر تر از بیان ناصر محمد یمانی ارائه می‌دهند؟ جواب این است که خیر آنها برهانی ندارند و تنها با فریب‌کاری قسمتی از بیان را گرفته و می‌گویند: « ناصر محمد یمانی می‌گوید او درباره سرنوشت اصحاب کهف از محمد رسول‌الله بیشتر می‌داند» و سپس این قسمت از متن بیان را می‌آورند، اما آن بخشی از بیان را که ثابت می‌کند دانش امام مهدی در باره اصحاب کهف بیشتر است؛ نمی‌آوردند و اینکه چگونه او حقیقت ماجرای آنها را از قرآن عظیم گرفته و به تفصیل بیان کرده را پنهان می‌کنند. اما امام مهدی درجات علمی جدِّ خود را پایین نمی‌آورد.علت اینکه خداوند به نبیّ خود درباره اصحاب کهف فتوا نداده است؛ نشانگر حکمت بالغه خداوند است تا بعد از آنکه آنها پیدا شدند به عنوان نشانه‌ای برای تصدیق بیان حق قرآن عظیم [توسط امام مهدی] در عالم واقعیات باشند ولی اکثر مردم از حق روگردان بوده و بیزارند، إنا لله وإنا إليه لراجعون. وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين.
خليفة الله وعبده الإمام المهدي ناصر محمد اليماني

اقتباس المشاركة 14754 من موضوع الرد على أبي خالد: الله لم يفتِ نبيَّه في شأن أصحاب الكهف إلا عن ظاهر القصة..


الإمام ناصر محمد اليماني
30 - 05 - 1432 هـ
04 - 05 - 2011 مـ
06:09 صــباحاً
ـــــــــــــــــــــ



الرد على أبي خالد :
الله لم يفتِ نبيَّه في شأن أصحاب الكهف إلا عن ظاهر القصة ..


بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدي محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - الطيبين وجميع المسلمين، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته أحبتي الأنصار السابقين الأخيار، وسلامُ الله على جميع المسلمين الباحثين عن الحقّ من جميع المسلمين والناس أجمعين..

ويا أيها الحسين بن عمر رئيس إدارة طاولة الحوار العالميّة للمهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني، إنّه لا يهمّني حبيبي في الله أكان أبو خالد علم الجهاد أم غيره من شياطين البشر أو المسيح الكذّاب الشيطان بنفسه؛ بل لا يهمّني على الإطلاق من يكون هذا أبو خالد المُعانِد بغير الحقّ بل يهمّني أن نقيم عليه الحجّة بسلطان العلم المُلجم من محكم القرآن العظيم شرطٌ علينا غير مكذوبٍ أن يكون سلطان العلم بيِّناً من محكم الكتاب يفقهه العالِم وعامة المسلمين، ولذلك نُصدِر الأمر إلى مدير طاولة الحوار الحسين بن عمر أن يرفع الحظر عن المدعو أبو خالد ولو أني أظنّه من الذين لا يهتدون، ولكن الظنّ لا يغني من الحقّ شيئاً فنحن في الحالتين فائزون بالحقِّ سواءٌ اهتدى أم كذّب وتولّى، فإنْ هداه الله إلى الحقّ فالحمد لله وإذا لم يهتدِ إلى الحقّ فيكون الحوار بيني وبينه معذرةً إلى ربّي وربّ الحسين بن عمر وربّ جميع الأنصار لله الواحد القهار وقال الله تعالى:
{وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤} صدق الله العظيم [الأعراف].

وما أريده من حبيبي في الله الحسين بن عمر وكافة طاقم إدارة منتديات البشرى الإسلاميّة العالميّة للحوار هو أن يكظموا غيظهم عن الذين يريدون أن يطفئوا نور الله حتى نقيم عليهم الحجّة الداحضة، فإذا أقمنا عليهم الحجّة بالحقِّ فحتماً سيأخذهم الله بالعذاب البئيس تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف].

فانظروا لقول الله تعالى:
{فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف]، وذلك بعد إقامة الحجّة عليهم من قِبَل الدعاة إلى الحقّ برغم أنّ حجّة القرآن العظيم قائمةٌ على الناس حتى من قبل أن يبعث الله المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني وإنما نزيدهم تبياناً ونُذكِّرهم بالحقِّ من ربِّهم ولعلهم يتقون.

ويا أيها الضيف أبا خالد كن من تكون، واعْلم أنّ السعي لفتنة الأنصار عن الحقّ جُرمُ ذلك في الكتاب أعظم من لو أنك قتلته برغم أنّ قتل النفس بغير الحقّ كأنما قتل الناس جميعاً، فما أعظم عذاب الله سيكون للذين يسعون إلى فتنة المؤمنين عن اتَّباع سبيل الحقّ والصدّ عن الحقّ وإطفاء نور الله ويأبى الله إلا أن يُتِمَّ نوره ولو كره المجرمون ظهوره.

ويا أبا خالد قد تكون منهم أو من غيرهم - الله أعلم - فلا يهمّني من تكون، وأَستغرب الجبنَ في كثيرٍ من الذين يدَّعون العلم ويحاورون الإمام ناصر محمد اليماني لماذا لا يُبرِزون أنفسهم بالصورة والاسم الحقّ في الموقع ليتبيَّن لنا شخصية الذي يدَّعي العلم، فلِمَ الخوف؟ فها هو الإمام ناصر محمد اليماني يظهر لكم بالاسم والصورة ولا أخاف في الله لومة لائم، ولكن لا مشكلة لدينا والمهم هو أن نقيم على من يحاورنا الحجّة بالحقّ.

ويا أبا خالد إني أراك تقتص من بيان الإمام ناصر محمد اليماني كلماتٍ وتذر التّفصيل لكي تلبس على بعض الأنصار والباحثين عن الحقّ حتى تجعلهم يلتبس عليهم الأمر في شأن الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني، ولو أنّك تريد الحقّ إذاً لوجدناك تقتبس كامل الموضوع المفصَّل في ذات النقطة ومن ثمّ تردّ عليها بالبيان الأهدى سبيلاً والأصدق قيلاً.

وأما قولك كيف أنّ محمداً رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - لا يعلم عن قصة أصحاب الكهف وكيفيّة خلقهم حسب فتوى ناصر محمد اليماني فتقول:
اقتباس المشاركة :
وكيف يقول ذلك ناصر محمد اليماني عن النبيّ عليه الصلاة والسلام؟
انتهى الاقتباس
ومن ثمّ أردُّ عليك بالحقِّ مباشرةً من ربّ العالمين الذي يقول لجدي محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم: {لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18]. والسؤال الذي يطرح نفسه هو: لو اطَّلع محمدٌ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - على النائمين في الكهف؛ لماذا سوف يُوَلِّي منهم فراراً ويمتلِئ منهم رعباً؟ فلا بدّ أن يكون هناك سببٌ لم يُعلِم الله به محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ولذلك سوف يتفاجأ بشيءٍ يراه لم يرَه في حياته، فمن الذي بيَّن لكم السرّ بالحقّ، أليس المهديّ المنتظَر؟ أنّ السبب هو أنهم من الأمم الأولى من الذين كانوا يتعمّرون آلاف السنين فليست أجسادهم كما هي أجسادنا، فتذكَّر أنّ زمن دعوة نبي الله نوح عليه الصلاة والسلام في قومه من بدء الدعوة فقط حتى جاء موعد الطوفان وقال الله تعالى: {وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٤} صدق الله العظيم [العنكبوت].

ولكن له عمر من قبل أن يبعثه الله رسولاً، وكذلك لم يُهلِكه الله بالطوفان عليه الصلاة والسلام؛ بل تعمَّر من بعد الطوفان، والسؤال الذي يطرح نفسه للعقل والمنطق: فهل أجساد تلك الأمم الأولى كمثل أجساد البشر اليوم أم أن العقل يقول بما أن أعمارهم تُعدّ بآلاف السنين فلا بدّ أنّ أجسادهم كذلك مضاعفةٌ كما أعمارهم مضاعفةٌ على أعمار أُمم آخر الزمان؟ ولأنه يوجد في هذه الأمّة كثيرٌ من الذين عثروا على هياكلَ عظميّةٍ بشريّةٍ ضخمةٍ مصدِّقةٍ لبيان الإمام ناصر محمد اليماني عن أجساد الأمم الأولى لكونها ضخمةً جداً، وبما أنّ أصحاب الكهف هم من الأمم الأولى ولذلك أجسادهم ضخمةٌ ولذلك قال الله تعالى لنبيِّه:
{لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18].

وهذا يدل أنّ الله لم يُفتِ نبيَّه في شأنهم عن كيفية خلقهم ولماذا هم من آيات الله عجباً ولا عن تفصيل قصتهم ولا عن ضخامة أجسادهم لحكمةٍ من الله، وبما أنّه لم يكن لديه العلم مسبقاً عن كيفية ضخامة أجسادهم ولذلك سوف يتفاجأ بما لم يُحِط به علماً من قبل، ولذلك لو اطَّلع عليهم حتماً سوف يُوَلِّي منهم فراراً ويَمْتَلئ منهم رعباً. ومن أصدق من الله قيلاً! ولذلك قال الله تعالى مخاطِباً نبيّه:
{لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18].

ولربّما يودّ أن يقاطعني أبو خالد ويقول: "يا ناصر محمد اليماني، فما يدريك أنَّ الله لم يُفصِّل لنبيِّه الفتوى في شأن أصحاب الكهف؟ ومن ثمّ يردّ عليه الإمام ناصر محمد اليماني وأقول: تعال لنطرح السؤال أولاً على العلم والمنطق: لماذا يخاطب الله نبيَّه بقوله:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم؟ ومن ثم ننظر لجواب العقل والمنطق أولاً فسوف يقول لا شكّ ولا ريب أن الله لم يُفتِ نبيَّه في شأن أصحاب الكهف إلا عن ظاهر القصة ولم يُفصِّل له قصتهم وخلقهم تفصيلاً، وبما أن محمداً رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - لم يُحِطه الله عن ضخامة أجسادهم فحتماً لو اطَّلع عليهم سيُوَلِّي منهم فراراً ويَمْتَلئ منهم رعباً.

ومن ثم تعال يا أبا خالد لننظر الفتوى في محكم الكتاب؛ هل تأتي مصدِّقةً للعقل والمنطق أنَّ الله لم يُفتِ رسوله في شأن أصحاب الكهف؟ ومن ثم نجد الجواب مطابِقاً للعقل والمنطق وقال الله تعالى:
{سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿٢٢} صدق الله العظيم [الكهف].

فانظروا لقول الله تعالى
{وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم؛ فهذا يعني أنّ الله لم يُفتِ رسوله في شأنهم ولو أفتاه الله في شأنهم إذاً فلماذا يستفتي في شأنهم أهل الكتاب؟ ولكن الله نهاه أن يسألهم الفتوى عن شأن أصحاب الكهف لكونه لم يأتِه إلا ظاهر القصة بغير تفصيلٍ عن قصتهم وشأنهم وأسمائهم وعددهم وكيفية خلقهم، ولكن الله نهى نبيّه أن يستفتي أهل الكتاب في أصحاب الكهف فلن يفتوه بالحقِّ كونهم لا يعلمون إلا رجماً بالغيب ولذلك قال الله تعالى: {فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:22].

ولكنّ أبو خالد وأمثاله أقاموا الدنيا وأقعدوها: "كيف أنّ ناصر محمد اليماني يقول أنّ محمداً رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - لا يعلم عن تفصيل أصحاب الكهف ولا عن كيفية خلق أجسادهم بينما ناصر محمد اليماني يُفصِّل لنا قصّتهم تفصيلاً؟ فهذا يعني أنّه يزعم أنه أعلم من محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم". ومن ثمّ يردّ عليهم الإمام المهديّ وأقول: ولذلك جعل الله الإمام المهديّ هو الإمام لرسول الله المسيح عيسى ابن مريم عليه الصلاة والسلام لكونه أرفع درجةً في العلم من رسول الله المسيح عيسى ابن مريم عليه الصلاة والسلام، ولذلك جعل الله من وزرائه أربعةً من الأنبياء عليهم الصلاة والسلام وهم:
{أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا} [الكهف:9].

ويا أبا خالد تلك من آيات الله سترونها بالحقِّ على الواقع الحقيقي قريباً بإذن الله وقال الله تعالى:
{وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ ۗ مَن يَهْدِ اللَّـهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا} صدق الله العظيم [الكهف:17].

ويا من يسمِّي نفسه أبو خالد، كذلك نراك تحاججنا أننا نُكذِّب بفتن المسيح الكذاب ونقول نأتي بألف دليلٍ من الكتاب على بطلان ما تزعمون من فتن المسيح الكذاب، وتريد من ناصر محمد اليماني أن يأتي بألف دليلٍ من الكتاب، ما لم فهو كذاب! ومن ثمّ يردّ عليك الإمام ناصر محمد اليماني وأقول: لئِن رددتَ بالحقِّ على دليلٍ واحدٍ فقط يا أبا خالد فقد أصبح الإمام ناصر محمد اليماني كذَّاباً لو أنك أقمت عليه الحجّة بالحقِّ ولو في دليلٍ واحدٍ فقط؛ أليس ذلك أهون عليك من ألف دليل؟ فاغلبني في دليلٍ واحدٍ من الألف الدليل وهو في قول الله تعالى:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿٨٨فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿٨٩وَأَمَّا إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩٠فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩١وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ﴿٩٢فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ ﴿٩٣وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ ﴿٩٤إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿٩٥فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿٩٦} صدق الله العظيم [الواقعة].

وبما أنّ أبا خالد وعلماء الأمّة وعامّتهم ليعلمون أنّ الله يتحدّث عن الروح من بعد خروجها من الجسد فيموت، ومن ثم يتحدّى الله الباطل أن يرجعها:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم، فهل من العقل والمنطق أن يُصدِق الله دعوى المسيح الكذَّاب بمعجزة إرجاع الروح إلى الجسد من بعد الموت ولو لميِّتٍ واحدٍ فقط ولو مرةً واحدةً؟ فإذا أرجعنا الفتوى للعقل لما تقّبلها على الإطلاق عقلُ كلِّ إنسانٍ عاقلٍ فسوف يقول: "وكيف يُصدِق الله المسيح الكذاب بمعجزةٍ من عنده فيُناقِض تحدِّيه في الكتاب إلى الباطل من دونه: {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم؟".

أفلا ترى أن الذين يروون فتنة المسيح الكذاب بالرواية عن إحياء ميتٍ ويقولون أنه يُميته ثم يُحييه كما يفترون بالرواية التالية:
اقتباس المشاركة :
حدثنا يعقوب وهو بن إبراهيم بن سعد حدثنا أبي عن صالح عن بن شهاب أخبرني عبيد الله بن عبد الله بن عتبة أن أبا سعيد الخدري قال ثم حدثنا رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما حديثا طويلا عن الدجال فكان فيما حدثنا قال يأتي وهو محرم عليه أن يدخل نقاب المدينة فينتهي إلى بعض السباخ التي تلي المدينة فيخرج إليه يومئذ رجل هو خير الناس أو من خير الناس فيقول له أشهد أنك الدجال الذي حدثنا رسول الله صلى الله عليه وسلم حديثه فيقول الدجال أرأيتم إن قتلت هذا ثم أحييته أتشكون في الأمر فيقولون لا قال فيقتله ثم يحييه فيقول حين يحييه والله ما كنت فيك قط أشد بصيرة مني الآن قال فيريد الدجال أن يقتله فلا يسلط عليه.
انتهى الاقتباس
انتهى

والسؤال الذي يطرح نفسه: أليست هذه الرواية جاءت لِتكسر تحدِّي الله في محكم كتابه بإرجاع روح ميتٍ واحدٍ إلى الجسد؟ ويقول الله أنه لو صدق الباطل وأحيا الجسد برجوع الروح فيه فقد صدق وأثبت بالبرهان المبين أنه المحيي والمميت! وبما أنّ الله هو المحيي والمميت فكم ذَكَر الله ذلك كم مرة في الكتاب؟ وبما أنّ الله أفتى في محكم كتابه وقال:
{قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ ﴿٤٩} صدق الله العظيم [سبأ]. ولذلك تحدَّى الله الباطل من دونه أن يأتوا بهذه الآية على الواقع الحقيقي فيُحيوا جسد الميت برجوع الروح فيه: {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم، فهل هذا التحدِّي يحتاج إلى تأويلٍ غير ما نراه؟ ولكنها آيةٌ محكمةٌ يعلمها العالِم وعامة المسلمين أنَّ الله يتكلم عن روح الميت من بعد خروجها فيتحدَّى الباطل بإرجاعها إلى الجسد.

ويا معشر الأنصار، والله لَيحاول الشياطين عن طريق الذين استحوذوا عليهم أن يَصدُّوكم عن اتِّباع الإمام المهدي صدوداً كبيراً ولو أنكم أطعتموهم لَيردّونكم من بعد إيمانكم بالبيان الحقّ كافرين تصديقاً لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿١٠٠} صدق الله العظيم [آل عمران].

ولا أقول أنّ أبا خالد من شياطين البشر، ولكن طريقة تدليسه وتشكيكه في الحقّ ما عهدناها إلا منهم كونهم يُدلِّسون ويقومون باقتباس جزءٍ من الموضوع ويتركون باقي التفصيل في قلب وذات الموضوع حتى يرى القارئ أنهم يقتبسون من بيان ناصر محمد اليماني. ومن ثم نقول يا أبا خالد ما أشبه اقتباسكم من بيانات الإمام المهديّ للقرآن العظيم كمثل من يقتبس من القرآن العظيم ويقول قال الله تعالى:
{فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ} صدق الله العظيم [الماعون:4]. ومن ثم يُعلِّق على ذلك ويقول: "أفلا ترون أنّ الصلاة بدعةٌ ما أنزل الله بها من سلطان! ألم يقُل الله تعالى: {فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ} صدق الله العظيم؟" فأمّا البقر التي لا تتفكر فسوف يقولون: "صدق هذا الرجل، فقد اقتبس البرهان من القرآن أنّ الصلاة بدعةٌ ما أنزل الله بها من سلطان! فجاء بالبرهان المبين من القرآن وقال الله تعالى: {فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}". وكمثل هذا الاقتباس الباطل تجدون اقتباس الذين يَصدّون عن الحقّ صدوداً فيقتبس من بيان ناصر محمد اليماني الحقّ كلماتٍ فيترك التفصيل الباقي من البيان في ذات الموضوع حتى لا يتبيّن له أنّ ناصر محمد اليماني ينطق بالحقّ! وللأسف إنّه يوجد بقرٌ من البشر لا تتفكر، فقد يشكّ في شأن ناصر محمد اليماني بعد أن كان من التابعين بسبب تدليس شياطين البشر الذين يصدّون عن البيان الحقّ للذِّكر، ومن زاغ عن الحقّ من بعد ما تبيَّن له أنه الحقّ أزاغ الله قلبه عن الحقّ حتى لو كان يؤمن من قبلُ أنّ المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني كمثل نبي الله موسى عليه الصلاة والسلام وبعض الذين اتّبعوه تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّـهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿٥} صدق الله العظيم [الصف].

غير أني والحمدُ لله لا أعلم بأحد أنصاري زاغ عن الحقّ بعدما تبيَّن له أنّه الحقّ، وإنما ذلك موعظةٌ لهم من ربِّهم وما بعد الحقّ إلا الضلال، وإنما أعظكم بواحدةٍ وهو أن تتدبّروا، فهل بعد التدليس والصدّ عن البيان الحقّ للكتاب فهل تجدونهم يأتون بالبيان لِما أنكروه هو أحسن من بيان ناصر محمد اليماني وأصدق قيلاً وأهدى سبيلاً؟ والجواب: لن تجدوا لهم أيّ برهانٍ إلا اقتباس التدليس كمثل أن يقول:" إنَّ ناصر محمد اليماني يقول إنّه أعلم من محمدٍ رسول الله عن أصحاب الكهف" ومن ثم يأتي بذلك القول من البيان ولكنكم لا تجدون أنّه جاء بما يثبت زيادة علم الإمام المهدي عن أصحاب الكهف كيف أنّه فصَّل حقيقتهم تفصيلاً من القرآن العظيم، غير أنَّ الإمام المهدي لا يُنقِص من درجة جدّه العلميّة، وإنما عدم فتوى الله لنبيِّه عن أصحاب الكهف فيها حكمةٌ بالغةٌ حتى يكونوا من آيات التصديق لهذا البيان الحقّ لهذا القرآن العظيم على الواقع الحقيقي حين العثور عليهم،
ولكن أكثركم للحقِّ كارهون إنّا لله وإنّا إليه لراجعون.

وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين ..
خليفة الله وعبده؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني .
______________