الموضوع: سؤال بسیار مهم امام ناصر محمد یمانی

النتائج 1 إلى 2 من 2
  1. افتراضي سؤال بسیار مهم امام ناصر محمد یمانی

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    1428-09-03
    هـ
    2007-09-15
    مـ
    ۲۴-شهریور-۱۳۸۶ه.ش.
    01:19 صباحاً
    ــــــــــــــــ

    سؤال بسیار مهم امام ناصر محمد یمانی ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسَلين، والحمدُ لله ربِّ العالمين، ثم أما بعد..


    ای جماعت دانشمندان علم نجوم و علمای شریعت؛ برایم فتوا دهید چگونه ممکن است هلال متولد شود و در سمت غرب خورشید قرار داشته باشد و خورشید در سمت شرق آن و سپس قبل از خورشید غروب کند؟ آیا عادت این نیست که هلال ماه متولد شده و بعد از طرف شرق از خورشید جدا گردد و خورشید در سمت غرب ماه قرار گیرد و اول خورشید و سپس ماه غروب کند؛ پس چرا برعکس شده است؟ خواهش می‌کنم فتوای علمی و منطقی بدهید که قانع کننده باشد و اگر عاجز ماندید؛ ما به حق از قرآن عظیم به شما فتوا خواهیم داد. تا اعتراف نکنید که تفسیر علمی قانع کننده‌ای برای این رویداد ندارید؛ برای‌تان فتوا نمی‌دهم. خواهش می‌کنم سریع جواب دهید و پاسخ را به تعویق نیندازید. والسلام


    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 4814 من موضوع سؤالٌ مُهِمٌّ للغاية من الإمام ناصر محمّد اليمانيّ ..

    - 1 -
    الإمام المهديّ ناصر محمّد اليمانيّ
    03 - رمضان - 1428 هـ
    15 - 09 - 2007 مـ
    01:19 صباحًا
    (بحسب التقويم الرّسمي لأمّ القرى)

    [لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان]
    https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=947
    ــــــــــــــــ


    سؤالٌ مُهِمٌّ للغاية من الإمام ناصر محمّد اليمانيّ ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسَلين، والحمدُ لله ربِّ العالمين، ثُمَّ أمَّا بَعد..

    يا معشَر علماء الفَلَك والشريعة، أفتوني كيف يُولد الهلال ثم يكون غربي الشمس والشمس شرقه ثم يغيب قبل الشمس؟ أليس المعتاد أن يُولَد فينفصل عنها شَرقًا وتكون الشمس غربي الهلال ثم تغيب الشمس ويغيب الهلال، فلماذا حدث العكس؟ أرجو الفتوى العلميّة بالمنطق الفيزيائيّ المُقنِع، وإن عجزتم أفتيتُكم بالحقّ من القرآن العظيم، ولن أفتيكم حتى تعترفوا بأنّكم لم تجدوا تفسيرًا لذلك علميًّا مُقنِعًا، وأرجو الإجابة عاجِلًا غير آجل، والسَّلام.

    أخوكم الإمام ناصر محمّد اليمانيّ.
    ــــــــــــــــــــــــ
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  2. افتراضي مهديّ منتظَر با علم و منطق با علمای بزرگ محاجه می‌کند

    الإمام ناصر محمد اليماني
    04 - 09 - 1428 هـ
    16 - 09 - 2007 مـ
    ۲۵-شهریور-۱۳۸۶ه.ش
    02:20 صباحاً
    ـــــــــــــــــــــــــ

    مهديّ منتظَر با علم و منطق با علمای بزرگ محاجه می‌کند

    بسم الله الرحمن الرحيم
    از مهدي مُنتظرناصرمحمد رسول الله والقرآن العظيم الإمام ناصر محمد اليماني به عُلماء المُسلمين وتمام دانشمندان نجوم در جهان وتمام عُلماء ادیان آسمانی وتمام مردمان جهان والسلام على من اتبع الهادي إلى الصراط المُستقيم ((((وبعد))))

    { وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا } [طه:114]
    ای علمای امت ، من به جز حقیقت چیز دیگری را به خدا نسبت نمی‌دهم و با استفاده از حقایق آیات قرآن عظیم به صورت منطقی و علمی و بر اساس حقیقت مطلق با شما بحث و مجادله می‌کنم . بیایید تا با علم و منطق به شما ثابت نمایم که خورشید به ماه رسیده (ادراک) و مردم از مهدی‌شان (راهنمای‌شان) غافلند. از نشانه‌های (آیات) ظهور مهدی منتظر یکی ملحق شدن (رسیدن=ادراک) خورشید به ماه و دیگری پیشی گرفتن شب از روز است. خداوند شما را ازقواعد فلکی حاکم بر حرکات خورشید، زمین و ماه آگاه نموده است. آنجا که خدای تعالی می‌فرماید:
    {وَالشَّمْسُ تَجرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿٣٨﴾ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ ﴿٣٩﴾ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿٤٠﴾} صدق الله العظيم , [یس]
    وگمان می‌کنم شما این آیات روشن خداوندی را به وضوح می‌بینید. خورشید در مسیر خود در حرکت است و ماه وزمین نیز در مسیر خود با سرعتی ثابت -که مختص خودشان است- در حرکتند ولی سرعت آنها با هم متفاوت است وخداوند تعالی می‌فرماید ماه بعد از تولدش جلوتر از خورشید حرکت می‌کند. این تمایل به جلو افتادن از همان لحظه اول تولد هلال ماه جدید رخ می‌دهد. خداوند برای ماه منازلی قرار داده است که آنها را طی کرده و سپس به حالت محاق اولیه وتاریکی کامل چهره ماه( العرجون القدیم )بازمی گردد .معنی این کلام: { كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ }آن گونه که آنان که ندانسته به خدا نسبت می‌دهند، یعنی بازگشت به شکل شاخه (زردو تکیده) نخل نیست. تأویل درست این است که ماه به حالت و" وضع "اولیه خود بازمی‌گردد یعنی حین مقارنه با خورشید در تاریکی کامل (محاق) قرار می‌گیرد تا زمانی برسد که ماه از سمت شرق از خورشید جدا شده و هلال ماه نو متولد شود. از قدیم تمامی ستاره شناسان از این امر اطلاع داشتند و خداوند تعالی می‌فرماید که خورشید را نشاید که به ماه برسد؛ به این معنی که خورشید را نشاید که از ماه پیشی گیرد و بعد ازمتولد شدن هلال جلوتر از آن قرار گیرد؛ بلکه ماه جلوتر بوده و خورشید را در پشت سررها می‌کند تا به دنبال ماه در حرکت باشد. به همین ترتیب هم شب را نشاید که از روز پیشی گیرد؛ که این اشاره به حرکت زمین دارد و تمام اجرام یعنی خورشید و ماه و زمین درمدار خود در فلک در حرکتند. این قاعده فلکی که قرآن عظیم درباره خورشید وماه و زمین بیان کرده از زمانی که خداوند آسمان‌ها و زمین را خلق نمود و از آغاز حساب زمان (سال و ماه) در زمان ازل، پا برجا بوده است.این روال مختل نخواهد شد تا زمانی که خداوند اجازه بدهد؛ نشانه های بزرگ ساعت (اشراط) رخ دهند تا شاید مردم دیدار پروردگارشان را باور کنند. من قبلاً از راه شبکه جهانی اینترنت (که نعمت بزرگ خداوند برای نشر رسالت حق در میان عالمیان است ) به مردم (دنیا) اعلام کردم؛ تاریخ نزول عذاب روز جمعه هشتم آوریل 2005 خواهد بود . تعداد زیادی از مسلمانان وحشت زده شدند و می گفتند اگر تو واقعاً مهدی منتظرهستی چرا تاریخ را به خارجی(تقویم میلادی) نوشتی؟
    جواب شما این است که به خداوند قسم در ابتدای امر نمی‌دانستم چرا موعد عذاب بر اساس تاریخ خورشیدی (مقصود تاریخ شمسی مرسوم در ایران نیست) بیان شده است. این موضوع در خواب به من القا شد و دیدم که روی صندلی مقابل اینترنت نشسته بودم و می‌نوشتم که عذاب بر اساس این تاریخ رخ خواهد داد. فهمیدم که این امر از جانب خداوند است تا گذشت و جمعه هشتم آوریل فرارسید و من تصور می‌کردم ظهوردر این روز رخ می‌دهدو اتفاقی نیفتاد. شیطان درمورد مهدی منتظر بودنم مرا به شک انداخت! اما خداوند آیات خود را برای بنده‌اش محکم کرده و آن را به تفصیل در قرآن عظیم برایش بیان نمود. این تاریخ براساس روزِ شمسی و حرکت خورشید نسبت به خود خورشید و ماه شمسی و سال شمسی است(منظور از سال شمسی تاریخ تقویمی ایرانیان نیست در ادامه توضیح کامل روز و ماه و سال شمسی خواهد آمد .) *. تصدیق فرموده خداوند تعالی :
    {وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ﴿٤٧﴾} صدق الله العظيم , [الحج]
    لذا دانستم روز عذاب به حساب سال خورشیدی در خود خورشید بیان شده است و عذاب در یکی از سال‌های هزاره و در روز آخر آن رخ خواهد داد. سپس خداوند به من یاد داد که خورشید و ماه هرکدام دارای حساب و تقویم خاص خود هستند (الشمس والقمر بحسبان) و آنها محاسبات زمانی خودشان را دارند که بر اساس حرکت فلکی خاص خودشان است وحساب اسرار قرآن بر همین اساس است. خداوند به من آموخت زمانی که می فرماید هزار ماه(الف شهر) و یا هزار سال(الف سنة) منظورچیست؟ شما می‌دانید که قرآن در ماه رمضان نازل شده ،اما مقصود از اینکه می فرماید از هزار ماه بهتر است چیست؟آیا حساب دیگری وجود دارد که مخفی مانده است؟.چرا می‌فرماید شب قدر از هزار ماه بهتر است و سپس بیان می‌کند در ماه رمضان است که قرآن نازل شده است؟ لذا دریافتم منظور از شب قدر بر اساس روز قمری(طول روز در کره ماه) است که بر اساس محاسبات زمینی برابر یک ماه ماست، حال مقصود از هزار ماه دیگر چیست؟آیا هزار ماه برابر یک ماه است؟ تا اینجا دراسرار قرآن دو حساب زمانی پبدا کرده بودم یکی بر اساس حرکت خورشید و دیگری بر اساس حرکت ماه.تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ
    ﴿٥﴾} صدق الله العظيم , [الرحمن]
    سپس پروردگارم به من آموخت که حساب حرکات خورشید وماه با نهایت دقت با روز۲۴ ساعته زمینی ما درارتباطند. باخودم گفتم پروردگارا من چگونه می‌توانم بین حساب این سه جرم مختلف که طول روزشان با یک دیگر اختلاف زیادی دارد ارتباط برقرارکنم؟ زمین ۲۴ ساعت طول می کشد دور خود بچرخد؛ و روز درروی کره ماه (روز قمری) سی برابر روز زمینی است یعنی سی روز طول می کشد تا ماه یک بار دور خود بچرخد؛ روز خورشیدی هم همین طور است پس باید یک سال آن هزار سال و یک ماه آن هزار ماه باشد ؛ آن گاه دیدم پس یک روز خورشیدی و این که خورشید یک بار دور خودش بچرخد باید هزار روز باشد؛ تا یک ماه آن هزار ماه و یک سال آن هزار سال باشد. گفتم چگونه می‌توانم یک تقویم واحد به دست بیاورم که در منتهای دقت با روز زمینی که حاصل یکبار چرخش زمین به دور خود است مطابقت داشته باشد و از کجا و بدون شک و تردید به صحت این محاسبات اطمینان داشته باشم؟ و وقتی به این امرایمان آوردم اما هم چنان که ابراهیم علیه الصلاة و السلام گفت:
    {لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي} [البقرة:260]،
    در مورد برانگیخته شدن اصحاب کهف در این فرموده خداوند تعالی فکر کردم:
    {وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿٢٥﴾} صدق الله العظيم , [الكهف]
    بعد آیه‌های قرآن را دنبال کردم تا ببینم آیا از غارشان خارج شده‌اند؟ فرموده خداوند تعالی را یافتم که :
    {لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم , [الكهف: ١٨]
    لذا فهمیدم آنها زمانی که محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ٰدر قرآن مورد خطاب واقع شد؛ هنوز در غار بوده‌اند. گفتم وپیش رفتم تا ببینم آیا آنها یک خواب داشتند یا دو خواب و یک بار در غار اقامت داشتند یا اقامت آخری هم در کار است؟ دیدم قرآن می‌گوید که آنها دو بار از خواب بیدار می‌شوند . در این آیه بعث آخر آنها مطرح شده است که خداوند می‌فرماید:
    {ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا﴿١٢﴾} صدق الله العظيم , [الكهف]
    معنی فرموده خداوند:
    {لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ} یعنی به حال آنها و مدت اقامت‌شان احاطه دارند؛آیا کسانی که تیری در تاریکی می‌اندازند؛ درست می گویند یا گروه و حزب حق؟ و سخن حق در آیات حق کتاب حق- ذکری که از تحریف مصون است - آمده تا مردم بدانند. یعنی مردم بدانند کدام گروه درمورد داستان اصحاب کهف و تعداد و مدت اقامت‌شان راست می گویند.
    به جستجو در قرآن ادامه دادم تا آیا بعث دیگری پیدا می‌کنم؛ این بعث برای این که با مردم سخن بگویند نیست؛ بلکه صحبت در بین خودشان بود جلوتر رفتم تا ببینم از غار خارج شده‌اند یا خیر؟ متوجه شدم آنها تا در غار رفته اند و خداوند تعالی می فرماید:

    { وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ }
    پیش تر که رفتم دیدم آنها (به غار ) بازگشته اند{ وَازْدَادُوا تِسْعًا }. چرا که کسی که شبانه برای تهیه غذا فرستاده شده بود در اول شب به سوی شهر رفت اما آن را ندید و نمی‌دانست کجا برود چون نور چراغ‌های شهررا نمی‌دید و پارس سگ و یا صدای الاغی نیز بگوش نمی‌رسید.یاران خود را صدا کرد و همگی در دهانه غار جمع شدند و ازاین ( سکوت و تاریکی ) وحشت کردند لذا تصمیم گرفتند به غار خود بازگشته و تا صبح صبر کنند که ببینند موضوع چیست . آن شب به خواب رفتند و تا ساعت صدور این خطابه در بسترهای خود خوابند. لذا هدف ازخواب اول وبیداری شدن و دوباره به خواب رفتن آنها را دریافتم . تا طول مدت خواب اول‌شان بر اساس سال قمری در کره ماه و مدت اقامت دوم‌شان براساس سال شمسی در خود خورشید باشد . پیش خود گفتم به خدا قسم الان
    وقت محکم نمودن آیه { الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ } از جانب خداوند است. اگر حساب آن چیزی باشد که برای مردم عالم نوشتم؛خواهم دید با این آیه و آن چه که درمورد طول مدت خواب اول و دوم آنها آوردم مطابقت دارد.برای مطمئن شدن قلبم اقدام به تطبیق محاسبات کردم.
    و از آن جا که آموخته بودم روز قمری که بر حسب زمان گردش ماه به دور خود رقم می‌خورد برابر سی روز زمینی است؛ پس یک ماه قمری معادل سی ماه زمینی و یک سال قمری برابر سی سال زمینی خواهد بود. از آن جا که خداوند فرموده است که مدت اقامت آنها در غار ۳۰۰ سال بود آن را در سال قمری که معادل ۳۰ سال ماست ضرب کردم که ۹۰۰۰ سال شد که ساعت و دقیقه و ثانیه آن نیزدقیقاً بر اساس مدت روز زمینی ما ومعادل نه هزار سال است.
    سپس به سراغ مدت اقامت دوم آنها رفتم که برحسب فرموده خداوند تعالی : { وَازْدَادُوا تِسْعًا }است. از آن جایی که از قبل می‌دانستم که یک روز شمسی برابر هزار روز زمینی ماست پس یک ماه شمسی برابر هزار ماه و یک سال شمسی معادل هزار سال ما (بر اساس ۲۴ ساعت بودن شبانه روز) خواهد بود .اینجا بود که معنی آیه خداوند تعالی برایم روشن شد که : { وَازْدَادُوا تِسْعًا }یعنی منظور نه سال شمسی است و از آنجا که از قبل می دانستم نه سال شمسی معادل ۹۰۰۰ سال زمینی ما می‌شود؛ پس مدت اقامت دوم نیز دقیقاً برابر مدت اقامت اول بر حسب روز و ساعت و دقیقه و ثانیه زمینی است.
    به همین ترتیب به شما از مکان غارشان و ماجرای‌شان، تعداد و اسامی‌شان و مدت اقامت اول و دوم‌شان خبر دادم تا مردم بدانند کدام گروه مدت زمان اقامت آنها را حساب کرده‌اند وخداوند مرا رهبر حزب خود بر ضد حزب طاغوت قرار داده است .حال بنگرید کدام گروه تعداد و مدت اقامت اول و دوم ، اسامی و تعدادشان را بیان می‌کند؟ آن کس که مدت زمان اقامت و تعداد آنها را درست و به حق بیان کند؛ رهبر حق حزب الله در زمین است- تا نشانه‌ای باشد- برای کسانی که می‌خواهند از حق پیروی کنند و به ریسمان محکم الهی (عروة الوثقی) که گسیخته نمی‌شود چنگ بزند. اما کسانی که پیروابلیس لعین هاروت و همتای او ماروت شوند - آنها که شما را می‌بینند در حالی که شما قادر به دیدن آنها نیستید -حکایت‌شان مانند عنکبوت است که با تارهایش خانه‌ای ساخته واگر بدانند خانه عنکبوت سست ترین خانه‌هاست.

    ای مسلمانان (بدانید) خداوند مرا ملک و رهبر حکیم شما قرار داده است تا شما و هرکس از عالمیان را که خواهان حق باشد؛ به شاه‌ راه هدایت –صراط المستقیم-راهنمایی نمایم.
    اما من چگونه دریافتم که مهدی منتظرم؟ این خبر را کسی به من داد که از روی هوی و میل خود سخن نمی گوید(منظور رسول الله است) و طی رویایی در خواب به من گفت:
    [ كان مني حرثك وعلي بذرك أهدى الرايات رايتك وأعظم الغايات غايتك وما جادلك أحد من القُرآن إلا غلبته بالحق ] صدق رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم
    [ حرث تو(رحم) از نسل من و بذر (نطفه) تو از علی است (امام مهدی فرزند امام علی و فاطمه سلام الله علیهم هستند) و پرچم تو هدایت‌گرترین پرچم‌ها و هدف تو بزرگ‌ترین هدف‌هاست و کسی نیست که از قرآن با تو مجادله کند و مغلوب تو نگردد]
    به خداوند سوگند که قادر به بستن دهان و خاموش کردن من نیستید؛ بلکه این من هستم که همگی شما را وادار به سکوت و خاموشی می‌کنم، تا نشانه‌ای برای مؤمنان باشد .اگر شما با قرآن بر من غلبه کردید من مهدی منتظر نبوده و دروغ‌گویی هستم که به خدا و رسولش افترا می‌زنم و اگر من بر شما پیروز شدم و نه شما و نه مردم دنیا حاضر به پذیرفتن منزلت من نشدید:
    {فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴿٥٠﴾} [المرسلات]

    خداوند بین من و شما داوری خواهد کرد و او اسرع الحاسبین است.
    در رمضان سال ،۱۴۲۶خورشید به ماه رسید(ادراک) و شما هلال ماه را در حالی که عمر آن سه ساعت و چهل و پنج دقیقه بود دیدید؛ اما متوجه نشدید که در واقع خورشید به ماه رسیده و ادراک رخ داده است؛ در حالی که از نظر علمی محال است که بتوان در این سن هلال ماه را دید و باید عمر آن ۱۲ ساعت یا بیشتر باشد...بار دیگرخورشید به ماه رسید و با هلال ماه مقارنه کرد ودر رمضان ۱۴۲۷ ه.ق. هلال ماه را در حالی که تنها دو ساعت و نیم از عمرش گذشته بود دیدید؛ اما حاضر نشدید شهادت دهید که خورشید به ماه رسیده است . بار دیگر در هلال ماه ذی‌حجه سال ۱۴۲۷ بود که خورشید به ماه رسید و ادراک رخ داد . خورشید با هلال ماه اجتماع کرد و باز اعتراف نکردید که خورشید به ماه رسیده است! به دنبال این ادراک بزرگتری رخ داد و (خورشید) پیش افتاد ، و ماه در حالی که هلال ماه نو متولد شده بود در عقب و پشت سر خورشید روان شد. اما شما متوجه خبر نشدید که به حق و حقیقتاً خورشید به ماه رسیده و از سمت شرق از آن پیشی گرفته و ماه در غرب آن واقع گردیده است .علی رغم اینکه فجر(ماه) قبل آن رخ داده و با اینکه می‌دانید که روال این است که وقتی هلال متولد می‌شود باید در شرق خورشید قرار داشته باشد واین خورشید است که از سمت غربی به دنبال هلال ماه حرکت می‌کند .این قاعده حرکت فلکی است که تا قبل از تولد هلال ماه رمضان درروز دوشنبه سال ۱۴۲۶ حتی دو ستاره شناس هم نبودند که درباره آن اختلاف داشته باشند. در این تاریخ اولین "ادراک" فلکی رخ داد. این "ادراک حین اجتماع با هلال" رخ داد و به دفعات در حین تولد هلال ماه رمضان ۱۴۲۶و سپس تولد هلال ماه رمضان سال ۱۴۲۷وهلال ماه ذی‌حجه سال ۱۴۲۷ تکرار شد که البته در طی همه آنها رسیدن خورشید به ماه (ادراک) قبل از اجتماع با ماه رخ می‌داد و ماه هلالی بود.
    اما بزرگ ترین نشانه در رمضان ۱۴۲۸ه.ق. اتفاق افتاد و
    "ادراک السبق" رخ داد یعنی نه تنها خورشید به ماه رسید بلکه از آن پیشی گرفت و خورشید آن قدر پیش افتاد که ماه را با این که به شکل هلال ماه نو بود؛ درسمت غرب خود جا گذاشت وهلال ماه در غرب و خورشید در سمت شرق جای گرفت. شما دیدید که ماه از سمت غرب به دنبال خورشید است اما باور نکردید! حقیقتی که باید بگویم این است که من منتظر بودم که "ادراک در آستانه تلاقی"(ادراک اجتماع) رخ دهد یعنی اینکه خورشید بعد از آن که هلال ماه متولد شد؛ با آن در یک خط قرار بگیرد. یعنی هلال در فجر وقبل از مقارنه با خورشید؛متولد شود و سپس بعد از تولد؛ با خورشید در یک خط قرار گیرد به این وضعیت "ادراک در موقعیت اجتماع " گفته می‌شود. علی رغم اینکه می‌دانستم که نه تنها خورشید به ماه رسیده بلکه از آن پیشی هم گرفته است ولی به علت اینکه به شدت مراقب بودم تا زمانی که یقین قطعی پیدا نکرده‌ام حرفی نزنم ، به "اجتماع"(ادراک در موقعیت اجتماع) متمسک شدم به این معنی که مقارنه خورشید با ماه زمانی رخ داده که هلال ماه نو از قبل متولد شده بوده است( توضیح: در حالت عادی ابتدا مقارنه صورت می‌گیرد یعنی ماه و خورشید در یک خط قرار می‌گیرند سپس ماه از سمت شرق از خورشید جدا شده و هلال ماه نو متولد می‌شود .اما در این حالت غیر عادی هلال ماه نو قبل از مقارنه متولد شده است) .
    محض اطلاع می‌گویم در یکی ازوب نوشته ها، اظهار نظرکرده بودم که تاریخ آن حوالی شعبان ۱۴۲۷بود و آن چه که در ادامه می‌آید در آن گذاشته بودم. نسخه‌ای از آن را از پایگاه اینترنتی (لحظه) برایتان می‌آورم. در ابتدا آنها با تصور اینکه من فقط یمانی هستم از آن استقبال کردند. زمانی که به آنها گفتم یمانی همان مهدی است پست الکترونیک مرا مسدود کردند، اما دوباره باز شد تا یکی از اعضای نادان‌شان با سخنان ناشایسته‌ای به من جواب بدهد اما در حقیقت خودش را مورد اهانت قرار داده و ذلیل ساخت و به من ضرری نرسید جز اینکه رنج دیدم اما صبر نموده و با اذن خداوند پایداری و استقامت کردم که خداوند با صابرین است...
    به این خطابه قدیمی که در آن به ادراک بزرگ اشاره شده نگاهی بیندازید. در آن نوشته بودم که هلال ماه متولد شده و این هلال متولد شده قبل ازخورشید غروب می کند به این معنی که خورشید جلوتر از ماه و در سمت مشرق آن قرار گرفته و ماه در غرب به دنبال خورشید روان می شود در حالیکه ماه قمری قبل ادر فجرخود طلوع کرده است .با این که تمام ستاره شناسان می گفتند هلال رمضان ۱۴۲۷ه.ق. درروز جمعه متولد و سپس قبل از غروب آفتابِ روز جمعه غروب می‌کند اما نمی‌توانستم مطمئن باشم که این ادراک بزرگ است. من ازاینکه ادراک بزرگ را اعلام کنم امادررمضان ۱۴۲۷ رخ ندهد در هراس بودم. اما حداقل باورم این بود ملحق شدن خورشید به ماه حین تلاقی و اجتماع صورت میگیرد پس روی " ادراک در آستانه تلاقی "(ادراک اجتماع) اصرار کرده و تضمین کردم که اگر پیشی گرفتن هم رخ ندهد؛ تولد هلال قبل ازتلاقی رخ خواهد داد. به هرحال من در آن خطابه قدیمی که (در ذیل )خواهد آمد به دانشمندان اعلام کردم چطور ممکن است بدانند هلال رمضان ۱۴۲۷ ه.ق. متولد شده و قبل از خورشید غروب می‌کند اما ندانند که خورشید به ماه رسیده و ادراک رخ داده است و گرچه از آن پیشی نگرفته اما تلاقی واجتماع رخ داده ، یعنی خورشید به ماه رسیده و سپس در حالی که هلال ماه نو متولد شده با آن در یک خط قرار گرفته است. اما پیشی گرفتن در رمضان ۱۴۲۸رخ داد. درباره خطابه قدیمی من فکر کنید .من در آن منتظر بودم که ملحق شده خورشید به ماه و سپس پیشی گرفتن آن رخ دهد اما به علت هراس از اینکه دلیلی بر علیه خود به شما داده و از جانب خدا سخنی بگویم که ازآن چیزی نمی دانم ؛ آن را اعلام نکردم. این خطبه قدیمی در ادامه خواهد آمد...

    اقتباس المشاركة 245236 من موضوع خطاب یمانی منتظر به هیئت علمای بزرگ عربستان...

    الإمام ناصر محمد اليماني
    26 - 08 - 1427 هـ
    20 - 09 - 2006 مـ
    ۲۹-شهریور-۱۳۸۵ه.ش
    06:26 صباحـاً

    ________

    خطاب یمانی منتظر به هیئت علمای بزرگ عربستان...

    بسم الله الرحمن الرحيم، از عبد و خلیفه خدا بر بشر یمانی منتظر از اهل بیت پاک ومطهر به برادر گرامی خادم الحرمین شریفین محترم ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود و تمام رهبران عرب و مسلمین و همین طور برادر گرامی رییس هیئت علماي بزرگ شیخ عبىد العزیز بن عبدالله آل شیخ محترم و تمام علمای مسلمین در سراسر عالم و تمام مسلمانان؛
    السلام ورحمة الله تعالى وبركاته و اما بعد....
    ای مسلمانان و تمام مردم، این حقیقت است و من به جز حق سخنی به خداوند نسبت نمی‌دهم، تا به حق قرآن عظیم را به درستی برای‌تان توضیح دهم. کتابی که خداوند آن را برخاتم الأنبياء والمُرسلين محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نازل کرده و رحمتی برای عالمیان است و انس و جن همگی مشمول رسالت آن می شوند:
    { لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون} صدق الله العظیم
    [التوبة:۳۳]
    خداوند مرا رسول یا نبی قرار نداده است؛ بلکه امامی از جانب خداوند هستم تا دراختلافات شما؛ داوری و حکمیت کنم. من آغازگر( مبتدع دینی جدید) نیستم بلکه پیرو کتاب خداوند و سنت رسول- صلوات و سلام بر او و دیگر اولیاء خداوند باد- می‌باشم. چه این اولیاء از مسلمانان باشند؛ چه مسیحیان و چه" اُمیین" باشند و بین رسولان خداوند فرقی نگذاشته و از مسلمانان هستم....
    ای علمای مذاهب مختلف اسلامی از امیین و از مسیحیان اگر(حقیقتاً) به قرآن عظیم ایمان دارید بیائید تا از آن (قرآن) با شما گفتگو کنم. خداوند قرآن را حجت بین من و شما قرار داده است تا به واسطه آن به شما ثابت کنم که خداوند از نظر علمی و جسمی مرا به شما برتری داده است. بدن من بعد از مرگ لاشه‌ای متعفن واستخوانی پوسیده نخواهد بود (بسطة فی الجسم). خداوند مرا از نظر علمی بر تمام مسلمانان و مسیحیان برتری داده است تا نه با سخنانی بیهوده؛ بلکه با حکم عادلانه؛ سخن نهایی- قول الفصل- را بیان نمایم. کسی نیست که از قرآن عظیم با من مجادله نماید و مغلوب حق نشود و اگر به دنبال حق باشد- با اوست که به حق سرنهد- یا علی‌رغم آگاه شدن از حق ،غرور و تعصب او را به گناه بکشاند که سرانجامش جهنم است واز شیاطین بشر است که دانسته از سخن حق اعراض می‌کنند و می‌خواهند آن را دگرگونه نشان دهند و باوجود اندیشیدن در کلام پروردگار، آن را تحریف می‌کنند. اینان شیاطین بشرهستند که علی‌رغم ایمان داشتن به خداوند؛ به او کافر شده و به جای او طاغوت وشیطان را به ولایت گرفته‌اند. حکایت آنها مانند عنکبوت است که خانه‌ای برای خود اختیار کرده؛ اما باید بدانند خانه عنکبوت سست ترین خانه هاست. خداوند برای این جماعت دو زندگی و دو مرگ مقرر داشته است. اینان از میعاد یهودیان بنی اسراییل و فرزندان‌شان یأجوج و مأجوج که پدران‌شان از شیاطین بشر و مادران‌شان شیاطین مؤنث جن هستند آگاهند. یهودیان و پیشگویان(رمال‌ها)، از راه حرام وهمان‌گونه که مرد به همسرش نزدیک می‌شود به آنها نزدیک شده و سپس شیاطین مؤنث با باری که برداشته‌اند به زمین مفروشه که در باطن کره زمین بوده و سرزمین مسیح دجال و بهشت فتنه اوست **،به نزد پدرشان ابلیس شیطان رجیم باز می‌گردند و به زاد و ولد می‌پردازند .به این ترتیب بر جمعیت یأجوج و مأجوج که از فرزندان انسان‌هایی هستند که اولیاء شیطان گردیده‌اند، افزوده می شود. منظور خداوند تعالی در این فرموده زیر همین است:
    {وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ ۖ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا ۚ قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ‎﴿١٢٨﴾} صدق الله العظيم [الأنعام]
    ای ساحران و رمالان و ای بندگان طاغوت؛ شما می‌دانید که در این خطابه چه واقعیتی را بیان کرده‌ام .شما با معبودان مؤنثی که از جنس شیاطین جن هستند نکاح کرده‌اید و همان گونه از آنها بهره گرفته‌اید که از زنان بشر بهره مند م‌ شوید تا نسل انسانی به هلاکت کشیده شود...خداوند شما را بکشد چگونه از حق منحرف می شوید؟
    سحر را از شیاطین آموخته و با شیاطین مؤنث زنا می‌کنید تا مثل هاروت و ماروت، خلقت خداوند را تغییر دهید. شیاطین به شما گفته‌اند که ما فتنه هستیم (کار ما فتنه گری در خفاست) پس در ظاهر کافر نباشید (خود را به مردم مسلمان نشان دهید). ما می‌دانیم که شیاطین (مردم را) به سوی کفر دعوت می‌کنند .آنها به شما گفته‌اند که با وجود کفر باطنی، تظاهر به ایمان کرده و به مساجد بروید تا جایی که مردم تصور کنند افراد صالحی هستید. شما از رفتن به مساجد هراسناکید چرا که از ریاکاری خود آگاهید و می‌ترسید خداوند بر سر یکی از شما صاعقه بفرستد. شما ازنمازگزارانی هستید که از نماز خود غافل هستند. آنها خود را در حضور خداوند احساس نمی‌کنند و برای این که مردم آنها را درشمار صالحان بدانند و در حالی که جنب هستند به مساجد خداوند می‌روند. از ماعون(جایگاه نسل یعنی رحم) جلوگیری کرده وسعی درقطع کردن نسل انسان و اختلاف انداختن بین شوهر و همسرش می‌کنید تا-بتوانید- مرتکب این جرم و جنایت خود شوید..شما قومی هستید که خداوند تعالی درباره شما می فرماید:

    {وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿٢٠٤﴾ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ ﴿٢٠٥﴾}[البقرة] صدق الله العظيم
    الحرث= زن و النسل= مرد..
    روز میعاد شما فرا رسیده، وشما زبونانه به دنیا بازخواهید گشت و ما بر شما پیروزخواهیم بود. نه لشکری که جمع کرده‌اید به کارتان خواهد آمد و نه نیرنگ‌های‌تان کارساز خواهد شد. من یمانی منتظرم و خداوند مرا دشمن شیطان بزرگ، مسیح دجال که همان ابلیس است، قرار داده، او که در صدد است به مسیح عیسی بن مریم نسبت دروغ داده و خود را مسیح عیسی بن مریم معرفی کند و ادعای خدایی نماید. فرزند مریم چنین ادعایی نخواهد کرد، اما ابلیس دروغ گفته و مسیح عیسی بن مریم نیست و به همین دلیل نیز به او مسیح کذاب یا "مسیخ "گفته می شود. خداوند فرزند مریم را تنها به این جهت باز می‌گرداند تا فرق بین مسیح حق -که خواهد گفت من (فقط) بنده خدایی هستم که کتاب و نبوت را به من عطا نموده است- با کسی که خود را مسیح عیسی بن مریم نامیده و ادعای خدایی می‌کند؛ روشن شود....
    ای مسیحیان بدانید که از زمان‌های بسیار دور شیاطین بشر -از قوم یهود - با ابلیس طاغوت به توافق رسیده‌اند تا او خود را مسیح عیسی بن مریم معرفی کرده و ادعای خدایی کند. به این ترتیب شما علاوه بر فتنه‌ای که خود دچار آن هستید به فتنه دیگری نیز دچار می‌شوید.. آنها باعث شدند که پدران شما به مبالغه ناحق در حق فرزند مریم بپردازند. یهودیان گفتند "عزیر" فرزند خداست تا مسیحیان را عصبانی و تحریک کنند. سپس گفتند این شایسته مسیح عیسی بن مریم است که فرزند خدا باشد و عزیر پدر دارد و مسیح عیسی بن مریم پدری جز خداوند ندارد و به این ترتیب بود که پدران شما را به گمراهی کشاندند . آنان قصد گمراه کردن شما را هم دارند پس پیروامیال قوم گمراهی که باعث انحراف عده کثیری شدند نشوید. به شما و تمام مسلمانان بشارت (بازگشت) بنده و رسول خداوند مسیح عیسی بن مریم حقیقی- که سلام و صلوات بر او و مادر صدیقه و قدیسه اش باد- را می‌دهم. مریم صدیقه که کلام خداوند را پذیرفت و گواه آن شد. با کلمه قدرت خداوند "کن فیکون" بار برداشت وبا کلمه "کن فیکون " فرزندی به دنیا آورد. معجزه خداوند در آفرینش آدم بسیار بزرگ‌تر از معجزه آفریدن مسیح عیسی بن مریم است، چرا که پسر مریم مادر داشت اما خداوند آدم را بدون هیچ پدر و مادری با کلمات قدرت "کن فیکون"از خاک آفرید وخداوند تعالی می فرماید:
    { إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ‎﴿٥٩﴾‏ } صدق الله العظيم [آل‌عمران]

    ای مردم من یمانی منتظر هستم، بدانید که در رمضان سال ۱۴۲۶ه.ق خورشید به ماه رسید و در رمضان ۱۴۲۷ه.ق. صحت این امر برای‌تان آشکار و روشن خواهد شد و در ابتدای آن ماه ، خواهید دید که خورشید به ماه رسیده و ادراک رخ داده است ولی شما با غفلت از آن روی می‌گردانید. چقدرعجیب است با وجودی که می‌دانید هلال ماه رمضان ۱۴۲۷ه.ق. قبل از غروب خورشید متولد و سپس افول می‌کند؛ باز هم رسیدن خورشید به ماه را انکار خواهید کرد ای مردم قبل از آن که شب بر روز پیشی بگیرد و خورشید از مغرب طلوع کند توبه کرده و به سوی خداوند بازگردید.....
    ای مردم من از روز جمعه هشت آوریل 2005 به شما هشدار می دهم منتظر نزول عذاب خداوند باشید؛ بیایید تا راز روز جمعه هشتم آوریل 2005 را برای‌تان بیان کنم. از زمان‌های قدیم از همین نقطه (در فضا) روز شمسی آغاز شده و در همین نقطه اولین کسوف تاریخ شمسی رخ داده است و در روز جمعه هشتم آوریل 2005 مجدداً در همان نقطه کسوف خورشید شکل گرفته است . من هم به تاریخ شمسی و هم به تاریخ قمری پای‌بندم ( مقصود تاریخ شمسی و قمری مرسوم نیست بلکه منظور گذشت زمان بر روی خود ماه یا خورشید است) اما خداوند کلید راز زمان و ماه و سال را در(کره) ماه قرار داده است تا بر اساس آن ازشمارش سال وحساب تقویم آگاهی یابید. [اشاره به آیه کریمه سوره یونس: هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ(۵)].خداوند همه چیز را برای اندیشمندان به تفصیل بیان نموده است. ای علمای امت بیایید تا دانش بیشتری به شما بیاموزم .خداوند راز تاریخ زمان را در" روز قمری "نهاده است .اما شما یک روز قمری را معادل یک سال آن درنظر می گیرید.اگر این چنین که شما می گویید باشد، این بدان معناست که یک روز قمری ؛ یک سال آن طول می کشد . بزرگترین خطای ستاره شناسان از همین جا شروع شده و شما نیز پیرو کسانی شده‌اید که (از حقیقت )آگاهی ندارند. از خداوند آموخته‌اید که شمار ماهها نزد خداوند در كتاب الهى [لوح محفوظ] ازروزى كه آسمانها و زمين آفریده شده اند، دوازده ماه است [ اشاره به سوره التوبه آیه 36:إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ ]این قاعده کتاب خداوند به صورت کلی درمورد تمام اجرام آسمانی صدق می‌کند. یعنی در تمام این اجرام، سال دوازده ماه و سیصد و شصت روز دارد؛ که البته طول مدت آن بر اساس گذشت زمان در روی همان سیاره است یعنی حتی اگر طول یک روز در روی یک سیاره برابر هزار سال ما باشد؛ طول سال در روی آن سیاره برابر ۳۶۰ روز همان سیاره ( یعنی ۳۶۰ هزار سال ما) خواهد بود. در کتاب خداوند طول مدت یک ماه برابر سی روز و یک سال معادل ۳۶۰روز است اما شما به دنبال "النسیء" افتادید [اشاره به سوره التوبه آیه 37:إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلِّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللّهُ] . این کاری بود که قوم یهود انجام می‌دادند و آن افزایشی است در کفر،چرا که با به تأخیر انداختن مواعیدی که خداوند تعیین فرموده(الذي اتخذه اليهود زيادة في الكُفر ليواطئوا عدة ما حرم الله)؛ حرام خدا را حلال و تاریخ را تغییر داده و حساب سالها را به هم ریختند. پس بیایید تا (حقیقت امر را) برایتان روشن کنم، راز تاریخ جهان در روز قمری نهفته است و با دقت زیادی بر اساس حرکت ماه و روز آن بنا نهاده شده است...به همین سبب است که خداوند تعالی می فرماید:
    { وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ ﴿١٨﴾ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ ﴿١٩﴾ } صدق الله العظيم . [الإنشقاق]
    درست است که زمان جهان بر اساس حرکت خورشید و ماه شکل گرفته اما راز محاسبات در روز قمری نهفته است...
    ای علمای امت شما می‌دانید که طول مدت یک روز قمری( مدتی که طول می‌کشد ماه یکبار دور خود بچرخد) برابر یک ماه زمینی است (یعنی سی روز). اما من دریافته‌ام راز حساب در کتاب بر اساس روز قمری است
    ؛ خواه روز ۲۴ ساعته شما در سطح کره زمین باشد یا طول روز در باطن زمین( زمین مفروش) که شب آن ۶ ماه و روز آن نیز ۶ ماه است . ای علمای امت بیایید تا چگونگی شمارش سال و تقویم را برای‌تان بیان نمایم....

    حساب ما بر اساس روز قمری خواهد بود، یعنی از زمانی که خورشید شروع به روشن کردن سطح ماه می‌کند تا زمانی که غروب کرده و شما شاهد تاریکی ماه ویا همان محاق باشید. همان طور که می‌دانید طول این روز برابر یک ماه کامل است؛ تقویم محاسباتی ما بر اساس ام القرای عالم "مکه مکرمه "است و ما یا باید هلال ماه را ببینیم یا شعبان سی روزه شود سپس روزه بگیریم. گواه فرموده خداوند تعالی است که :
    { فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ } صدق الله العظيم . [البقرة: ١٨٥]
    یعنی روزه نمی‌گیریم مگر این که هلال را ببینیم یا شعبان سی روز شود. این درباره روزه است. اما محاسبات تاریخ بر اساس روز زمینی ما نیست بلکه بر اساس روز قمری است چون طول یک ماه ناقص نیست ( ۳۰ روز است) اما ما تا زمانی که چندین ساعت از عمر ماه نگذشته باشد قادر به دیدن هلال نیستیم. لذا به همین جهت؛ خداوند حساب را دقیقا بر اساس روز قمری نهاده (ولكنا لا نستطيع رؤية الهلال إلا وقد فات من عمر الشهر ساعات لذلك جعل الله الحساب الدقيق بيوم القمر) وگذر روز و شب آن را درست جلوی چشمان ما و مبنای تقویم‌مان گذاشته است . حال به سراغ سال قمری برویم....
    ای دانشمندان نجوم سال قمری چقدر است؟ آیا روز و سال آن را معادل هم درنظر می گیرید؟ این اشتباه فاحشی است . مدت سال قمری معادل ۳۶۰ روز قمری (بر اساس مدت روز در ماه) است . می خواهم بدانم مدت ماه قمری چقدر است؟ تنها با تاریخ قمری قادر به دانستن وضعیت زمان در باطن زمین (زمین مفروشه) هستم. یک چیز را فراموش نکنید و آن "روز حسابی "است که ما آن را با تاریخ حقیقی محاسبه می‌کنیم تا به تاریخ حقیقی زمین برسیم . تا از روز قمری استفاده نکنیم نم‌ توانیم با دقت کامل تقویم را تطبیق دهیم . مدت یک روز قمری برابر یک ماه (زمینی) است ؛ لذا یک سال در کره ماه معادل ۳۶۰ ماه زمینی ما خواهد بود .اما به یاد داشته باشید این ۳۶۰ ماه(زمینی) چیزی نیست جز ۳۶۰ روز قمری. شما به یقین می‌دانید که یک ماه قمری معادل سی روز قمری است یعنی معادل سی ماه ما؛ لذا اگر بخواهیم برای‌تان حساب کنیم، ۳۰ ماه معادل چند سال در روی زمین خواهد شد؛ برابر دو سال و شش ماه خواهد بود . دوباره تکرار می کنم تعداد ماه های قمری ۱۲ عدد است وهر ماه آن برابر دو سال و شش ماه ما ( یا سی ماه زمینی) است. لذا دوازده ماه قمری می‌شود یک سال قمری و سی سال زمینی و نتیجه آن طول ماه در زمین مفروشه است. می‌دانید که مدت روز و شب در آن جا هریک شش ماه است و شما مجموع آن را یک سال حساب می‌کنید اما در کتاب؛ این مدت معادل تنها یک شبانه روز است که شبش ۶ ماه و روزش هم ۶ ماه طول می‌کشد . حال اگر بخواهیم بدانیم در آن جا طول یک ماه چقدراست، براساس طول روز در آن جا محاسبه می‌کنیم: یک ماه در زمین مفروشه یعنی سی روز به حساب همان مکان، پس یک ماه در زمین مفروشه (باطن زمین) معادل سی سال ما می شود. که اگر با سال قمری تطابق دهیم یعنی یک ماه در زمین مفروشه معادل ۳۶۰ ماه (یا سی سال ) درسطح زمین است.اما تعداد ماه در زمین مفروشه ۱۲ ماه است و هر ماه هم که معادل سی سال در سطح زمین است ( پس می شود ۳۶۰ سال زمینی). این محاسبات بر اساس طول شبانه روز در زمین مفروشه(باطن زمین) است که روز آن شش ماه و شب آن شش ماه طول می کشد. حال بیایید درست بودن محاسبه را بر اساس ماه قمری ( طول مدت ماه در روی کره ماه) بررسی کنیم. می‌بینیم طول یک ماه قمری؛ سی روز قمری یعنی سی ماه زمینی یا دوسال و نیم ماست. اما بر اساس محاسبات در کره ماه این زمان، تنها معادل یک ماه است.و می‌خواهیم این را تکرار کنیم که ۱۲ ماه داریم که هر ماه آن معادل دو سال و شش ماه ماست و نتیجه محاسبات می‌شود ۳۰ سال که معادل یک ماه در زمین مفروشه است. و می‌خواهیم تکرار کنیم که در زمین مفروشه هم دوازده ماه داریم ؛ پس نتیجه محاسبات ۳۶۰ سال می‌شود و این برابر یوم الحساب در زمین مفروشه است که طول آن ۱۲ ماه است و شب آن شش ماه و روز آن شش ماه است پس باید سال آن معادل ۳۶۰ سال ما باشد. فقط این که نزد خداوند یک روز مانند هزار سالی است که شما می‌شمارید:
    { قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ ﴿١١٢﴾ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّينَ ﴿١١٣﴾ }صدق الله العظیم [المؤمنون]
    پس چرا می‌گویند یک روز یا قسمتی از یک روز؟ سپس می‌گویند از شمارندگان بپرسید در حالی که قبل آن گفته بودند یک روز تا قسمتی از یک روز؟ این بدان علت است که آنها می‌دانند مدت یوم الحساب یک سال است و می گویند یک روز یا قسمتی از آن ، از شمارندگان بپرسید...
    اگر ۳۶۰ را در ۱۰۰۰ ضرب کنیم =۳۶۰ هزار سال می‌شود که این تنها یک روز کیهانی( یوم کونی واحد) از زمان آفرینش آدم علیه السلام است و این روز؛ طول عمر بشریت است و زمانی بر او گذشت که هیچ نامی از انسان در میان نبود (وقد أتى عليه حين من الدهر لم يكن شيئا" مذكورا)...
    ای مردم این روز تمام شده است و شما غافل بوده و از آن روبرمی‌گردانید و مرا مسخره می کنید. پس چگونه می‌توانم برای بیعت با شما در کنار رکن یمانی حاضر شوم .اگر قبل از ظهور مرا باور نکنید؛ از روز جمعه هشتم آوریل 2005 در آخرین ماه قمری از راه شبکه جهانی اینترنت بر سرتان فریاد می کشم و از روز کسوف هشتم آوریل سال 2005 دوازده ماه گذشته است و به شما گفته بودم که یک ماه قمری معادل سی روز قمری و سی ماه ما یعنی دو سال و نیم است؛براساس حساب باطن زمین نیز از روز جمعه (هشت اوریل 2005 ) 12 ماه از آن گذشته است. و یک سال و شش ماه آن باقی می ماند که روز تولد هلال ماه رمضان سال1426 در روز دوشنبه شش ماه هم سپری شد . در روز تولد هلال ماه رمضان 1426 خورشید به ماه رسید و تنها یک سال به حساب قمری باقی مانده که جمعه آینده به اذن خداوند تمام خواهد شد و سفر اول به پایان می رسد.....
    به این ترتیب می‌بینید که خورشید به ماه رسیده و از آن پیشی گرفته و ماه در حالی که هلال متولد شده به دنبال خورشید روان گردیده است. اگرعلمای مکه و تمام علمای مسلمانان به شأن من اعتراف کرده و به تمام مردم خبر دهند که من خلیفه خداوند بر تمام مردم هستم ،تا زمانی که به درگاه خداوند استغفار کرده و به تأویل درست در مورد شمارش سال و تقویم که بر اساس کتاب خداوند است باور داشته باشند خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد. روز میعاد بنی اسراییل و اولین بازگشت مردگان (بعث اول) در حالی فرا رسیده است که حیات بشری هنوز استمرار دارد . این روز همان است که به عنوان ( یوم الأزفه) خوانده می‌شود ومنظور، روز برانگیختگی تمام عالمیان ( بعثی که شامل همه می گردد) نیست بلکه این روز میعاد کافران مجرم است و عده‌ای از مردم به حیات‌شان ادامه می دهند ( یعنی در حالی که حیات بشر هنوز ادامه دارد کافران مجرم به دنیا باز می گردند) .آنان همان ها هستند که "العادین " خطاب می شوند و مقصود کافران ازاینکه می‌گویند مدت اقامت ما یک روز یا قسمتی از آن بوده و از شمارندگان بپرسید همین کسانی هستند که هنوز در قید حیاتند...
    قبلا از شمارندگان صحبت کردیم. آنها کسانی هستند که به اذن خداوند،زنده اند و من به اذن خداوند از آنها هستم....
    ای کسانی که پیگیر این خبر بزرگ در فضای اینترنت هستید؛ در برابر رب العالمین این مسئولیت را بر گردن‌تان می‌گذارم تا ازاین خطبه کپی (نسخ) کرده و به دست علمای مسلمانان رسانده و در بین مسلمانان و تمام مردم عالم پخش نمایید. کسی که این خطابه را کپی کرده و در میان مردم پخش کند ؛ از عذاب و هول روزی که دود در آسمان آشکار ( دخان المبین)خواهد شد در امان است و کسی که از این خبر مطلع شده ولی مرا مورد تمسخر قرار دهد و ایراد لغوی به آن گرفته و بگوید چگونه این شخص که ادعای امامت می‌کند ایراد لغوی دارد ؛جوابش این است که من از تو باهوش‌تر بوده و علی رغم برتری شما در علم نحو و تجوید ، تفسیر من ( از قرآن) بهترین تأویل است واین همان معجزه این بیان است؛ همان‌ گونه که خاتم الأنبیاء سواد نداشت و نمی‌دانست چگونه نام خود را بنویسد. فصاحت شما به کارتان نیامده؛ چرا که خداوند تأویل این قرآن عظیم را به شما نیاموخته است. من در تأویل قرآن عظیم چه در محکمات و چه درمتشابهات آن؛ چه درظاهر و چه درباطن آن واز ابتدا تا انتهای آن شما را -عل یرغم برتری‌تان در علم نحو و تجوید- به چالش می‌کشم. چرا که خداوند آن را علی رغم میل من بر من الهام کرده تا آنرا بدانم و بفهمم که : إن الله على كُل شيئ قدير ..
    کسی که این خبر بزرگ را به هر روشی ( شنیداری ؛ دیداری یا نوشتاری) منتشر کند به سعادت و پیروزی بزرگی دست یافته است . ای مردم این خبر مانند خواب شیخ احمد کلید دار مسجد (مسجد الحرام) نیست بلکه بیان حق قرآن عظیم است . از من پیروی کنید تا شما را به راه راست- صراط المستقیم- راهنمایی کنم...

    از ساکنین مملکت عربستان سعودی -چه دولتیان وچه مردم عادی- می‌خواهم این بیان را به دست هیئت علمای بزرگ مکه برسانند و آنها نیز مردم را ازمن و مأموریتم آگاه نمایند. بعد ازاعلان؛ در کنار رکن یمانی برای بیعت حاضر خواهم شد واگر روبرگردانده و از تصدیق آن خودداری کنید ؛ خداوند یک شبه علی رغم میل بشریت؛ امر مرا آشکار کرده و به جز عده کمی از مردم ، باقی راهی برای نجات از هلاکت نخواهند داشت...
    و سلام بر کسی که پیرو نبی امی و یاور او ناصر محمد یمانی است .خداوند خبر و مأموریت مرا در اسمم نهاده است..
    ( وإلى الله تُرجع جميع الأمور)

    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
    پی نوشت:
    *توصیه می شود برای فهم بهتر مطلب به ترجمه بیان امام در باره توضیح آیه "الشمس و القمربحُسبان.."مراجعه شود
    **زمین مفروشه زمینی است که در باطن کره خاکی ما -تحت الثری- قرار دارد. به بیان "پاسخی از کتاب (قرآن) درباره حدود ملکوت آسمان ها و زمین" مراجعه شود.


    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


    اقتباس المشاركة 4815 من موضوع سؤالٌ مُهِمٌّ للغاية من الإمام ناصر محمّد اليمانيّ ..

    - 2 -
    الإمام المهديّ ناصر محمّد اليمانيّ
    04 - رمضان - 1428 هـ
    16 - 09 - 2007 مـ
    02:20 صباحًا
    (بحسب التقويم الرّسمي لأمّ القرى)

    [لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان]
    https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=948
    _________


    المهديّ المُنتَظَر يُحاجِجُ عُلماء الأمّة بالعِلم والمَنطِق ..


    بسم الله الرحمن الرحيم..
    مِن المهديّ المنتظَر الناصر لمحمدٍ رسول الله والقرآن العظيم الإمام ناصر محمّد اليمانيّ إلى علماء المسلمين وجميع علماء الفَلَك في العالمين وجميع علماء الديانات السماويّة والناس أجمعين، والسَّلام على مَن اتَّبَع الهادي إلى الصراط _________ المستقيم، وبعد..

    {وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا} [طه:114]، يا معشر علماء الأمّة حقيقٌ لا أقول على الله إلَّا الحقّ، وأُحاجّكم بحقائق آيات القرآن العظيم بالعلم والمنطق الحقّ على الواقع الحقيقي وأدعوكم لأثبِت لكم بالعلم والمنطق بأنّها أدركت الشمس القمر والناس عن مهديّهم معرضون، ومن آيات الظهور للمهديّ المنتظَر أن تُدرِك الشَّمس القَمَر ويسبق الليل النّهار، وقد علّمكم الله تعالى بالقاعدة الفلكيّة لحركة الشَّمس والقَمَر والأرض، وجاء ذلك في قوله تعالى: {وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿٣٨﴾ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ ﴿٣٩﴾ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿٤٠﴾} صدق الله العظيم [يس].

    وأظنكم ترون هذه الآيات واضحةً وجليّةً بأنّ الشمس تجري والقمر يجري والأرض تجري وسُرعَتهنّ في استقرارٍ دائمٍ مع اختلاف سرعة الجَري لكُلٍّ منهم، ويقول الله تعالى بأنّ القمر يتقدَّم الشمس من بعد ميلاده بدء ميل التقدُّم مِن الثانية الأولى لعُمر هلال الشهر الجديد فقَدَّره الله منازلَ حتى عاد كالعرجون القديم، ومعنى قوله: {كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ} ليس كما يظن الذين يقولون على الله ما لا يعلمون بأنّه يعود كسعف النخل! فهذا قولٌ غير صحيحٍ، والتأويل الحقّ لذلك بأنّه يعود إلى نفس وضعه القديم مُحاقًا مُظلِمًا وجهُه بالكامل حين يتقابل مع الشمس تمامًا، حتى إذا مال عنها شرقًا يبدأ فجر الهلال الجديد في القمر وجميع علماء الفلك يعلمون ذلك منذ أمدٍ بعيدٍ، ويقول الله تعالى بأنّ الشمس لا ينبغي لها أن تدرك القمر؛ بمعنى أنّ الشمس لا ينبغي لها أن تسبق القمر فتتقدّمه من بعد ميلاده؛ بل يكون هو المُتقَدِّم تاركها تجري وراءه، وكذلك الليل لا ينبغي له أن يسبق النّهار فيتقدَّمه وذلك إشارة لحركة الأرض، وكلٌّ في فَلَكٍ يسبحون؛ أي الشمس والقمر والأرض، وهذه هي القاعدة الفلكيّة في القرآن العظيم لحركة الشمس والقمر والأرض منذ أن خلق الله السماوات والأرض وابتداء الدَّهر والشهر مُنذ الأزل، فلا تختل حتى يأذن الله بالأشراط الكبرى للساعة لعلَّكم بلقاء ربّكم توقنون، وقد سبق وأن أعلنتُ للبشر مُخاطِبًا إيَّاهم عبر جهاز هذا الإنترنت العالمي - نعمة من الله كبرى لنشر رسالة الحقّ إلى العالمين - فأخبرتُهم بأنّ العذاب سوف يكون في يوم الجمعة بتاريخ ثمانية إبريل ألفين وخمسة (الجمعة: 8 - أبريل - 2005) فاندهش كثيرٌ من المسلمين وقالوا: "إذا كنت حقًّا المهديّ المنتظَر فلماذا كتبتَ التاريخ بالإفرنجي؟!" وإليكم الجواب: وتالله لا أعلم بادئ الأمر لماذا موعد العذاب حسب التاريخ الشمسيّ! ولكنّي تلقّيت هذا الأمر في رؤيا بأنّي جالسٌ فوق كرسي أمام الإنترنت وأن أكتب لهم بأنّ العذاب حسب هذا التاريخ فعلمتُ أنّ ذلك أمرٌ إلهيٌّ ونفَّذت الأمر حتى جاء تاريخ الجمعة 8 إبريل 2005 وكنتُ أظنّ الظهور ذلك اليوم فلم يحدث شيئًا، ومن ثمَّ ألقى الشيطان في أُمنيتي الشَّكّ في أمري بأنّي لست المهديّ المُنتظر، ولكنّ الله أحكَم آياته لعبده وفصَّلَها له في القرآن العظيم تفصيلًا وأنّ ذلك التاريخ هو بحساب اليوم الشمسيّ لحركة الشمس في ذات الشمس وبالشهر الشمسيّ وبالسّنة الشمسيّة. تصديقًا لقول الله تعالى: {وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّـهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ﴿٤٧﴾} صدق الله العظيم [الحج].

    فعلمت بأنّ يوم العذاب كان بحسب السَّنة الشمسيّة لذات الشمس ويكون العذاب في أحد السنين الألفيّة في آخر يوم فيها، ومن ثم علّمني الله بأنّ الشمس والقمر بحُسبان، وأنّ لهم حُسبان خاص لذاتهما بحساب حركتهما في أفلاكهما وعليه يَعتَمِد حساب أسرار القرآن، وعلّمني ربّي ماذا يقصد بقوله ألف شهر وماذا يقصد بقوله ألف سنة، فقد علمتم شهر رمضان الذي أُنزل فيه القرآن، ولكن ماذا يقصد بأنّه خيرٌ مِن ألف شهر؟ فهل يوجد حسابٌ آخر خَفيّ؟ ولماذا قال ليلة القدر خيرٌ مِن ألف شهر؟ ثم يقول شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن؟ ومن ثم علمت بأنّه يقصد ليلة القدر حسب يوم القمر والتي تكون بحسب أيامنا شهر، فما هو الألف شهر الآخر؟ فهل هو ألف شهر يُعادِل شهرًا؟ ومن ثم وجدت فعلًا بأنّ فيه حِسَابان لأسرار القرآن: أحدهما في حركة الشمس، والآخر في حركة القمر. تصديقًا لقول الله تعالى: {الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿٥﴾} صدق الله العظيم [الرحمن].

    ومن ثم عَلَّمني ربّي بأنّ لحساب جريان الشمس والقمر علاقة بيومنا الأرضيّ (24 ساعة بمنتهى الدقة)، ومن ثم قلت: رَبِّ، كيف أستطيع الرَّبط بين حساب ثلاثة أجرامٍ مُختلفةٍ أيامها في الطول اختلافًا بَعيدًا؟ فيوم الأرض لدورانها حول نفسها 24 ساعة، ويوم القمر لدورانه حول نفسه بضعف يوم الأرض ثلاثون مرة، وكذلك يوم الشمس إذا كانت سنتها ألف سنة وشهرها ألف شهر، فوجدتُ بأنّه لا بُدّ أن يكون يوم الشمس وإتمام حركتها حول نفسها لا بُدّ أن يكون (ألف يوم)، وذلك حتى يكون شهرها ألف شهر وسنتها ألف سنة، فقلت كيف أستطيع أن أربط حِسابًا واحِدًا يكون في منتهى الدقة بيومنا الأرضي لحركة الأرض حول نفسها؟ فكيف لي أن أعلم بأنّ هذا الحساب صحيحٌ بلا شك أو ريب؟ وإن آمنت بذلك ولكن كما قال نبي الله إبراهيم عليه الصلاة والسلام: {لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي} [البقرة:260]، ومن ثم تَدَبَّرت اللبث لأصحاب الكهف في قوله تعالى: {وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿٢٥﴾} صدق الله العظيم [الكهف].

    ومن ثم تابعت آيات القرآن هل قد خرجوا من كهفهم؟ فوجدت قوله تعالى: {لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18].

    فعلمت أنّهم لا يزالون موجودين في الزمن الذي خاطب فيه القرآن محمدًا رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، فقلتُ ومِن ثمَّ تابعت: هل كانت لهم نومةً واحدةً أو نومتين؛ لبثٌ أول ولبثٌ أخير؟ فوجدت القرآن يقول أنّه بعثهم مرَّتين من نومهم، فأمّا بعثهم الأخير فجاء في قوله تعالى: {ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم [الكهف].

    ومعنى قوله: {لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ} أي أحاط بعلمهم وأمَدِهِم؛ أهُمْ الذين يقولون عن قصتهم رَجمًا بالغيب أم الحِزب الحَقّ؟ والقول الحقّ في الكتاب الحقّ الذِّكر المحفوظ من التحريف فيعلم الناس؛ أي ليعلم الناس أي الحزبين أحصى الحقيقةَ لأصحاب الكهف في لبثهم وعددهم وقصتهم.

    ومن ثم تابعت القرآن فإذا بي أجد لهم بَعثًا آخر وليس هذا البعث ليُكَلِّموا الناس؛ بل ليتساءلوا فيما بينهم، ولكنّي تابعت هل خرجوا من كهفهم بعد نومتهم الأولى فوجدت فِعلًا أنّهم خرجوا إلى باب الكهف، وقال الله تعالى: {وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ}. ومن ثم تابعت فوجدت بأنّهم عادوا {وَازْدَادُوا تِسْعًا}. وذلك لأنّ الرسول الذي أرسلوه ليأتي لهم بطعامٍ ليلاً؛ بل في أول الليل إلى المدينة خرج فلم يرَ المدينة ولا يعلم أين ذهبت! بمعنى أنه لم يرَ أنوار المدينة ولم يسمع نهيقَ حميرٍ أو نُباح كلاب، فاستدعى أصحابه فخرجوا إلى باب الكهف جميعًا فأدهشهم الأمر! ومن ثم قرّروا أن يرجعوا إلى كهفهم حتى الصباح حتى يتبيَّن لهم الأمر فناموا تلك الليلة إلى حدّ الساعة لصدور هذا الخطاب لا يزالون في سُباتهم نائمين، ومن ثم علمت الهدف من نومتهم الأولى ثم يفيقوا ثم يناموا مرةً أخرى، وذلك حتى يكون لبثهم الأول بحساب السَّنة القمريّة لذات القمر، ومن ثم يكون زمن لبثهم الثاني بحساب السَّنة الشمسيّة لذات الشمس فقلت في نفسي، وتالله لقد آن الأوان ليُحكِم لي ربي الآيات {الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿٥﴾} [الرحمن]، فإذا كان الحساب كما كتبناه للعالمين فسوف أجده يتطابق مع هذه الآية والتي ذكرت الرَّقم العدديّ بِأمَد لبثهم الأول والأخير، ومن ثم قُمت بتطبيق الحساب ليطمئن قلبي.

    وبما أنّي قد علمت بأنّ اليوم القمريّ لذات القمر لحركته حول نفسه يعادل ثلاثين يومًا أرضيًّا؛ إذًا الشهر القمري الواحد يُعادِل ثلاثين شهرًا؛ إذاً السَّنة القمريّة الواحدة تعادل ثلاثين سنة أرضية، وبما أنّ الله قال لبثوا في كهفهم 300 سنة قمت بالضرب لسنة قمريّة واحدة والتي تعادل بحسب سنيننا ثلاثين سنة فكان الناتج = 9000 سنة بالدقة المُتناهيّة بحساب يومنا الأرضي بحساب ساعاته ودقائقه وثوانيه (تسعة آلاف سنة)، ومن ثمّ انتقلت لأمد لبثهم الثاني في قوله تعالى: {وَازْدَادُوا تِسْعًا}، فبما أنّي قد علمت من قبل بأنّ اليوم الشمسيّ الواحد يعادل ألف يومٍ من أيامنا وشهرها يعادل ألف شهرٍ بحساب أيامنا وسنتها تعادل ألف سنةٍ بحساب أيامنا 24 ومن ثم علمت المعنى لقوله: {وَازْدَادُوا تِسْعًا}، أي تسع سنوات شمسيّة، وقد علمت من قبل بأنّ التسع سنوات شمسيّة تعادل بحسب أيامنا الأرضيّة تسعة آلاف سنة أيضًا؛ نفس الأمَد للبثهم الأول في مُنتهى الدقة بحساب أيامنا وساعاته ودقائقه وثوانيه.

    وكذلك نبّأناكم بمكانهم وأخبرناكم بقصتهم وعددهم وأسمائهم وزمن لبثهم الأول وزمن لبثهم الثاني ليعلم الناس أي الحزبين أحصى لِما لبثوا أمَدًا، وقد جعلني الله قائِدًا لحزبه ضد حزب الطاغوت، فانظروا أيُّ الحزبين أحصى لعددهم وأحصى لزمن لبثهم الأول والثاني وأسمائهم وقصتهم، فانظروا أي الحزبين أحصى لما لبثوا أمداً؟ والذي أحصى لزمن لبثهم وعددهم بالحقّ فهو قائد لحزب الله في الأرض بالحقّ لِمَن أراد أن يَتَّبِع الحقّ ويستمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها، وأما الذين سوف يتّبعون هاروت إبليس اللعين وقبيله ماروت والذين يرونكم من حيث لا ترونهم فمثله كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا وإنّ أوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون.

    ويا مَعشَر المسلمين لقد جعلني الله مَلِكًا عليكم وقائِدًا حَكيمًا لأهديكم ومَن يشاء مِن العالمين صِراطًا _____ مَستقيمًا، وأما كيف أنّي علمت بأني أنا المهديّ المُنتظر؟ ولقد أخبرني مَن لا ينطق عن الهوى في رؤيا في المنام وقال: [كان مني حرثُك وعليٌّ بذَرَكَ، أهدى الرايات رايتك وأعظم الغايات غايتك، وما جادلك أحدٌ من القرآن إلا غلبتَه بالحقّ] صدق رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم.

    وتالله لا تستطيعون أن تُلجموني شيئًا بل ألجمكم بالقرآن إلجامًا لقوم يؤمنون، فإذا ألجمتموني من القرآن فأنا لست المهديّ المنتظر ومُفتَرٍ على الله ورسوله، وإن ألجمتُكم فلم تُصَدِّقوا ولم تعترفوا بشأني لا أنتم ولا العالمين {فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴿٥٠﴾} [المرسلات]؟ وسوف يَحكُم الله بيني وبينكم وهو أسرع الحاسبين، فكيف تدرك الشمس القمر في رمضان 1426 فاجتمعت به وقد هو هلالًا فرأيتم الهلال وعمره ثلاث ساعات وخمس وأربعون دقيقة ثم لا تعترفون بأنّها حقًّا أدركت الشمس القمر وأنتم تعلمون أنّه من المستحيل علميًّا أن يُرى الهلال وهو بهذا العمر القصير بل لا بدّ أن يكون عمره اثنتي عشرة ساعة وما فوق؟! ومن ثم مَرَّة أخرى تُدرِك الشمس القمر فتجتمع به وقد هو هلالًا في رمضان 1427 فرأيتم الهلال وعمره ساعتين ونصف تقريبًا ثم لا تشهدون بأنّ الشمس أدركت القمر! ومن ثم تدركه مرة أخرى أيضًا فتجتمع به وقد هو هلالًا في شهر ذي الحجّة 1427 ثم لا تعترفون بأنّ الشمس أدركت القمر! ثم يأتي الإدراك الأكبر والسَّبْق فَيُولَد الهلال ثم يجري وراء الشمس من بعد ميلاده ثم لا تعلمون بالخبَر بأنّها حقًّا أدركت الشمس القمر فتقدَّمته إلى الشرق وهو صار غربها برغم أنّه قد وُلِد فجره وبرغم أنّكم تعلمون المعتاد بأنّه إذا وُلِد الهلال فلا بُدّ أن يكون شرقي الشمس وهي تجري وراءه من الغرب، وتلك قاعدة فلكيّة كان لا يختلف عليها اثنان من علماء الفَلَك حتى الإثنين يوم ميلاد هلال رمضان 1426 فلكيًّا أول الإدراكات، ولكنّه كان إدراك في الاجتماع به هلال عدة مرات (في هلال رمضان 1426، وكذلك هلال رمضان 1427، وكذلك ذي الحجّة 1427) فكُلّها إدراكات قبل الاجتماع بالقمر وهو هلالًا.

    أما الآية الكُبرى فحدثت في رمضان 1428 فحدث إدراك السَّبْق فتقدَّمته بالمَرَّة تاركة القمر وراءها وهي تتقدَّمه إلى الشرق والهلال برغم ميلاده علمتم بأنّهُ يجري وراءها مِن الغرب ثم لا توقنون! وحقيقة أقولها بأنّي كنت مُنتَظِرًا إدراك الاجتماع؛ بمعنى أن تجتمع الشمس بالقمر وهو هلال، بمعنى أن الهلال يُولَد بالفجر قبل أن يقابل الشمس ثم يقابلها من بعد ميلاده فهذا يُسمى إدراك في الاجتماع، وبرغم أنّي أعلم بأنّ هناك إدراك وسَبْق ولكن من شدة حذري أن لا أقول ما لم أعلم علم اليقين تَمَسَّكت بالاجتماع بأن تدرك الشمس القمر فتجتمع به وقد هو هلالًا.

    وللعلم بأنّي كتبت هناك تعليقًا في أحد الخطابات وكان تاريخه تقريبًا في شعبان 1427 فقلت فيه ما يلي، ونسخته لكم من منتدى (لحظة) الذين فرحوا بي بادئ الرَّأي بظنهم إنّي اليماني ليس إلَّا، فإذا أنا أقول لهم إنّ اليماني هو نفسه المهديّ، ومن ثم قاموا بقفل إيميلي، ولكنّي أراهم قد عادوا لفتحه تاركين ردًّا لأحد الأعضاء السُّفهاء علينا ردًّا قَبيحًا وما أهان وأذلَّ إلَّا نفسه ولن يضرني شيئًا إلَّا أذًى ولسوف أصبِر وأُصابِر وأُرابِط بإذن الله والله مع الصَّابرين.

    فانظروا إلى هذا الخطاب القديم والذي كتبتُ فيه إشارة للإدراك الأكبَر وهو أن يُولَد الهلال ومن ثم يغيب قبل الشمس برغم أنّه قد وُلِد؛ بمعنى أنّ الشمس تقدّمته إلى الشرق وهو يجري وراءها من الغرب برغم أنّه قد بَزَغ فجر الشهر بالقمر، ولكنّي لم أستطع أن أؤكِّد ذلك الإدراك الأكبر برغم أنّ جميع العلماء يقولون بأنّ الهلال لرمضان 1427 يوم الجمعة سوف يُولَد ثم يغيب قبل مغيب شمس الجمعة، ولكنّي أخشى لئن أعلنت الإدراك الأكبر أن لا يحدث في هلال رمضان 1427 يوم الجمعة غير إنّي أعلم بأنّه أضعف الإيمان سوف يكون إدراكًا في الاجتماع فتمسّكت بإدراك الاجتماع، وذلك لأنّي أضمن حدوثه إذا لم يحدث السَّبْق فتتقدَّمه، غير إنّي أشرتُ في خطابي القديم الآتي مُتحَجِّجًا على العلماء إذ كيف يعلمون أنّ الهلال لرمضان 1427 سوف يُولَد ثم يغيب قبل الشمس ثم لا يعلمون بأنّها أدركت الشمس القمر برغم أنّه لم يحدث إدراك السَّبْق بل الاجتماع فقط بمعنى أنّها أدركته فاجتمعت به وقد هو هلالاً؟ ولكن السَّبْق حدث في هلال رمضان الجاري 1428 فتدبّروا خطابي القديم والذي كنت أنتظر فيه إدراك السَّبْق، ولكنّي لم أُعلِن به بل بإدراك الاجتماع فقط خشية أن أجعل لكم عليّ الحُجة فأقول على الله ما لا أعلم، وما يلي خطابي القديم..
    _________________


    اقتباس المشاركة 245172 من موضوع خِطاب اليمانيّ المُنتَظَر إلى هيئة كِبار العُلَماء ..َ

    الإمام المهديّ ناصر محمد اليمانيّ
    27 - شعبان - 1427 هـ
    20 - 09 - 2006 مـ
    06:26 صباحًا
    (بحسب التقويم الرسمي لأم القرى)
    ____________


    خطاب اليماني المنتظَر إلى هيئة كبار العلماء ..


    بسم الله الرحمن الرحيم..
    مِن عَبْد الله وخليفته على البشر اليمانيّ المُنتَظَر من أهل البيت المطهّر إلى الأخ الكريم خادم الحرمين الشريفين الملك عبد الله بن عبد العزيز آل سعود المحترم، وإلى جميع قادة العرب والمسلمين، وكذلك إلى الأخ الكريم رئيس هيئة كِبار العُلماء الشيخ عبد العزيز بن عبد الله آل الشيخ المحترم، وإلى جميع علماء المسلمين في العالمين وإلى معشر المسلمين أجمعين، السلام عليكم ورحمة الله تعالى وبركاته، ثمّ أمّا بعد..

    يا معشر المسلمين والناس أجمعين، حقيق لا أقول على الله إلا الحَقّ لأُبَيِّن لكُم البيان الحقّ لهذا القرآن العظيم الذي أنزله الله إلى خاتم الأنبياء والمُرسَلين محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - رحمةً للعالمين ورسالةً شاملة للإنس والجنّ أجمعين
    {لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ} [التوبة:33]، ولم يجعلني الله نبيًّا ولا رسولًا؛ بل إمامًا وحَكَمًا بينكم بالحقّ فيما كُنتم فيه تختلفون، ولم يجعلني مُبتَدِعًا؛ بل مُتَّبِعًا لكتاب الله وسنة رسوله عليه الصلاة والسلام وعلى أوليائه من المسلمين (من النّصارى والأُمّيِّين) ولا أفرق بين أحدٍ من رُسل الله أجمعين وأنا من المسلمين.

    يا معشر علماء المسلمين على مختلف مذاهبهم مِن الأُمّيِّين والنَّصارى تعالوا لأحاوركم من القرآن العظيم إن كُنتم به مؤمنين، فقد جعله الله الحُجّة بيني وبينكم فأُبرهن لكم بأنّ الله زادني بسطةً في العِلم والجِسم فلا يكون جسمي من بعد الموت جيفةً قذرةً ولا عِظامًا نَخِرةً، وقد جعلني الله مُهيمِنًا بالعلم على المسلمين والنّصارى وحَكَمًا عَدلًا وذا قولٍ فصلٍ وما هو بالهزل، فلا يُجادلني أحدٌ من القرآن العظيم إلَّا غلبتهُ بالحَقّ إن كان يريد الحقّ أو تأخذه العزة بالإثم وهو يعلم أنهُ الحَقّ وحسبهُ جهنَّم وهو من شياطين البشر الذين يُعرِضون عن الحقّ وهم يعلمون بأنه الحقّ ويبغونها عِوَجًا ويحَرِّفون كلام الله من بعد ما عقلوه أولئك هم شياطين البشر يؤمنون بالله وهم به كافرون واتَّخذوا الشيطان الطاغوت وليًّا من دون الله كمثل العنكبوت اتَّخذت بيتًا وإن أوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون، أولئك كَتَب الله لهم ضِعف الحياة وضِعف الممات،
    وهم يعلمون بمِيعاد اليهود من بني إسرائيل وذُريَّاتهم يأجوج ومأجوج آباؤهم من شياطين البشر وأمهاتهم من إناث شياطين الجنّ يخلوا بِهِنّ شياطين البشر من اليهود والعَرَّافين بالحَرام كما يُجامِع الرَّجُل زوجته ثم تذهب به فتضعه بين يدي أباها إبليس الشيطان الرَّجيم في الأرض المَفروشة من تحت الثَّرى في مملكة المسيح الدجال وجَنَّة الفِتنة، واستكثروا حَرث الشياطين من الجنّ من ذُريَّات أوليائهم من الإنس فأنجبوا عددًا كبيرًا من قوم يأجوج ومأجوج.

    وذلك هو المراد من قوله تعالى:
    {وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الجنّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [الأنعام].

    ويا معشر المُشعوذين والعَرَّافين وعبدة الطاغوت إنَّكم لتعلمون حقيقة ما جاء في خطابي هذا، وإنَّكم لتَنَكَحون آلِهَتكم من إناث الجنّ الشياطين وتستمتعون بِهِنّ كما تستمتعون بحرث الإنس فتُهلِكوه قاتلَكم الله أنَّى تؤفَكون.

    وعلَّمتكم الشياطين السِّحر وتفعلون الزِّنى بإناث الشياطين لتغيير خلق الله كما فعل المَلَك هاروت وماروت، وقال لكم الشياطين: "إنَّما نحن فتنة فلا تكفُر"، ونحن نعلم بأنّ الشياطين يدعون إلى الكُفر، وإنما قالوا لكم أن تؤمنوا ظاهِر الأمر وتكفرون باطنه وتذهبون إلى المساجد وذلك حتى يظنّ الناس بأنكم صالحون، وما كان لكم أن تدخلوا مساجد الله إلَّا خائفين لأنكم تعلمون إنما ذلك رياء فيخاف أحدكم أن يُرسِل الله عليه صاعقةً من السماء؛ بل أنتم المصَلّون الذين هم عن صلاتهم ساهون غافلون فهم ليسوا واقفين بين يدي الله؛ بل تُراؤون الناس بأنكم من الصالحين وتذهبون إلى مساجد الله جُنُبًا وأنتم تمنعون الماعون (حَرْث الإنسان) فتُفَرِّقون بين المَرء وزوجه لتقتَرِفوا ما أنتم مُقتَرِفون؛ بل أنتم القوم الذين قال الله عنهم:
    {وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿٢٠٤﴾ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ ﴿٢٠٥﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

    والحَرْث: المرأة، والنَّسْل: الرَّجل.

    لقد جاء يوم ميعادكم وإنَّا فوقكم قاهرون؛ فقد جاء بَعْث الخِزي فَلن يُغني عنكم جَمعُكم شيئًا وما كنتم تمكرون.

    وأنا اليماني المنتظَر قد جعل الله خصمي الشيطان الأكبر المسيح الدجال إبليس الذي يريد أن يفتري على المسيح عيسى ابن مريم فيقول أنَّهُ المسيح عيسى ابن مريم وأنَّهُ الله ربّ العالمين، وما كان لابن مريم أن يقول ذلك فإنهُ كَذَّاب فليس هو المسيح عيسى ابن مريم لذلك اسمهُ المسيح الكذاب يا من تسمونه المسيخ، فهل أخَّر الله ابن مريم إلَّا من أجل أن تُفَرِّقوا بين المسيح الحقّ الذي يقول: "إني عبد الله أتاني الكتاب وجعلني نبيًّا" مِن الذي يقول إنَّهُ المسيح عيسى ابن مريم و إنَّهُ الله ربّ العالمين؟

    ويا معشر النّصارى لقد اتَّفقت شياطين البشر من اليهود مع إبليس الطاغوت مُنذ أمَدٍ بعيدٍ أن يقول إنَّه المسيح عيسى ابن مريم وإنَّهُ الله ربّ العالمين لكي يفتنوكم فوق فتنتكم لأنفسكم؛ بل هم من فَتَن آباءكم حتى بالغوا في ابن مريم بغير الحق! وقالت اليهود: "عُزير ابن الله"، وذلك حتى يغضب النّصارى فيقولون: "بل المسيح عيسى ابن مريم أَولَى أن يكون ابن الله وعُزير له أب وليس لابن مريم أب غير الله"، فأضَلّوا آباءكم كما يريدون أن يضلوكم، فلا تتَّبِعوا أهواء قومٍ ضَلّوا وأضَلّوا كثيرًا، وأُبَشِّركم وأُبَشِّر جميع المسلمين بعبد الله ورسوله المسيح الحقّ عيسى ابن مريم صلى الله عليه وسلم وعلى أمّه القدّيسة الصدّيقة التي صَدَّقت بكلمات رَبِّها أنها سوف تلد بكُن فيكون فأنجبت وَلدًا بكلمةٍ من الله (كُن فيكون)؛ بل مُعجزة الله في خلق آدم أكبر من مُعجزته في خلق المسيح عيسى ابن مريم ذلك بأنّ ابن مريم له أم وآدم خلقه الله بغير أم ولا أب من التراب (كُن فيكون)، وقال الله تعالى:
    {إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ} صدق الله العظيم [آل عمران:٥٩].

    و يا معشر البشر أنا اليماني المنتظَر لقد أدركت الشمس القمر في رمضان 1426 وسوف يتبيّن لكم الحقّ في أول رمضان 1427 فترون بأنه حقًّا أدركت الشمس القمر وأنتم في غفلةٍ مُعرضون، فيا عجبي من أمركم كيف تعلمون بأنّ هلال رمضان 1427 سوف يُولَد ثم يغيب قبل الشمس ثم تُنكِرون بأنها حقًّا أدركت الشمس القمر؟! يا معشر البشر توبوا إلى الله جميعًا قبل أن يسبق الليل النّهار فتطلع الشمس من مغربها.

    و يا أيها الناس إني أنذركم بعذاب الله منذ ثمانية إبريل من يوم الجُمعة 2005، فتعالوا لِأُعَلِّمكم سرّ يوم الجمعة ثمانية إبريل: فَمِن تلك النقطة بدأ اليوم الشمسيّ مُنذ الأَزَل البعيد وكان أول كسوف شمسي في تاريخ الكسوف الشمسيّ هو في نفس النقطة الذي حدث فيها كسوف الشمس ليوم الجمعة ثمانية إبريل 2005. وأنا مُلتزم بالتاريخ الشمسيّ وبالتاريخ القمريّ ولكن المفتاح لِسِرِّ الدَّهر والشهر قد جعله الله في القمر لتعلموا عدد السنين والحساب، وكلّ شيءٍ فَصَّله الله تفصيلًا لقومٍ يعلمون، فتعالوا لأزيدكم عِلمًا يا معشر علماء الأمّة: فإنّ الله قد جعل سرّ تاريخ الدهر والشهر في يوم القمر، أم إنكم جعلتم السنة كاليوم؟! فإذا كان يوم القمر كما تقولون مثل سنته أي طوله مثل طول سنته فإنه بذلك قد أخطأ علماء الفلك خطأً كبيرًا وأنتم اتَّبَعتم قول الذين لا يعلمون، وقد علّمكم الله بأنّ عدّة الشهور عند الله اثنا عشر شهرًا في كتاب الله يوم خلق الله السماوات والأرض، وهذه قاعدة في كتاب الله تُطَبَّق بشكلٍ عام على جميع الكواكب السيّارة بأنّ سنة كُلّ كوكبٍ اثنا عشر شهرًا وكلّ كوكب سنته تعادل 360 يومًا بيوم الكوكب نفسه حتى لو كان طول يومه ألف سنةٍ مِمَّا تعدُّون فلا بدّ أن تكون سنته 360 يومًا حسب أيامه، وطول الشهر في كتاب الله 30 يوماً والسنة 360 يومًا، ولكنكم اتَّبعتم النسيء والذي اتخذه اليهود زيادة في الكُفر ليواطئوا عِدَّة ما حَرَّم الله لكي يُحِلّوا ما حرَّم الله فَغَيَّروا التاريخ ولخبطوا لكم السنين، فتعالوا لنبيّن لكم بأنه حقًّا تاريخ الدَّهر سرّه في يوم القمر ومحسوب بدقة مُتناهية بحركة القمر ويومه لذلك قال تعالى:
    {وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ ﴿١٨﴾ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [الانشقاق].

    إذًا حركة الدَّهر مربوطة بحركة الشمس والقمر غير أن سِرّ الحساب مربوط بيوم القَمَر.

    يا معشَر علماء الأمّة إنكم تعلمون بأنّ يوم القمر طوله شهر بأيامكم 24 ساعة (30 يومًا) غير أني أجد سرّ الحساب في الكتاب يتحكَّم فيه يوم القمر نفسه سواء في يومكم 24 ساعة أو اليوم في الأرض المجوفة والذي ليله ستة أشهر ونهاره ستة أشهر، فتعالوا يا معشر علماء الأمّة لأُعَلِّمكم عدد السنين والحساب، وحسابنا سوف يكون حسب طول يوم القمر مُنذ أن تشرق الشمس على وجهه وحتى تغيب فيواجهكم بليله المُظلم في المحاق وطول ذلك اليوم كما تعلمون شهر تمامًا، والتاريخ لدينا لميقات الحساب حسب توقيت أم قرى العالم (مَكّة المُكَرَّمة)، ونحن لا نصوم حتى نرى الهلال أو نكمِل عِدَّة شعبان 30 يومًا. تصديقًا لقوله تعالى:
    {فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ} صدق الله العظيم [البقرة:١٨٥].

    بمعنى أن لا نصوم حتى نرى الهلال أو نُكمِل عِدَّة شعبان ثلاثين يَومًا، وهذا بالنسبة للصيام، ولكنّي لا أحسب التاريخ بيومنا الأرضي؛ بل باليوم القمريّ ذلك بأنّ الشهر ليس ناقِصًا ولكنَّا لا نستطيع رؤية الهلال إلَّا وقد فات من عمر الشهر ساعات لذلك جعل الله الحساب الدقيق بيوم القمر وجعل الله ليله ونهاره يتعاقب أمام أعيننا وحسابنا سوف نبدأه بالسَّنة القمريّة.

    فكم سنة القمر يا معشر علماء الفلك؟ فهل تجعلون يومه كسنته فذلك غباء فاحش فالسَّنة القمريّة 360 يومًا حسب أيام القمر، ولكني أريد أن أعلم كَم هو شَهر القَمَر؟ ولن أستطيع معرفة التاريخ بالأرض المجوفة إلَّا بالتاريخ القمريّ، فلا تنسوا شيئًا واحِدًا وهو: يوم الحساب الذي نحسب به التاريخ الحقيقيّ حتى نتوصَّل إلى التاريخ الأرضيّ الحقيقيّ، فلا يمكن أن يتطابق الحساب بدقة مُتناهية حتى نجعلهُ بحساب يوم القمر والذي طوله شَهَر، والسَّنة القمريّة 360 شهرًا بأيامنا، ولكن لا ننسى بأن 360 شهرًا بحساب أيام القمر ليست إلَّا 360 يومًا قمريًّا وأنتم تعلمون عِلم اليقين بأن شهر القمر ثلاثون يومًا بيوم القمر أي: أنَّه ثلاثون شهرًا بأيامنا، وإذا حسبنا كَم الثلاثون شهرًا من سنين سوف يطلع لنا الناتج: (سنتين وستَّة أشهر) ومن ثم علينا أن نُكَرِّر الشهر القمري اثني عشر شهرًا وكلّ شهر سوف يكون بأيامنا سنتين وستة أشهر وسوف نجد الناتج لشهور القمر الاثني عشر شهرًا بالتمام والكمال: (30 سنة) وناتجهُ هو الشهر في الأرض المجوفة، فأنتم تعلمون بيومٍ في الأرض ليله ستة أشهر ونهاره ستة أشهر وتحسبون ذلك سنة، ولكنّه يومٌ واحدٌ في الكتاب ليله ستة أشهر ونهاره ستة أشهر، فإذا أردنا أن نعلم كَم الشهر الواحد في الأرض المجوفة فسوف نحسبه حسب طول يومه فيكون: (ثلاثين سنة)، حيث تُوافق السَّنة القمريّة 360 شهرًا (30 سنة أرضية) أي: شهرًا واحدًا فقط من الشهور في الأرض المجوفة، ولكن الشهور في الأرض المجوفة لا بُد لها وأن تكون اثني عشر شهرًا وكلّ شهر يُعادل 30 سنة بحساب اليوم في الأرض المجوفة والذي ليله ستة أشهر ونهاره ستة أشهر، فتعالوا نُطَبِّق صحة الحساب على الشهر القمريّ حسب أيام القمر فسوف نجد بأن الشهر القمريّ طوله ثلاثون شهرًا أي سنتين وستة أشهر بأيامنا ولكنه في حساب القمر ليس إلا شهرًا واحدًا، ونريد أن نُكَرِّر ذلك اثني عشر شهرًا وكلّ شهر سنتين وستة أشهر ومن ثم نحسب فيطلع الناتج: (30 عامًا) وذلك هو الشهر في الأرض المجوفة، ونريد أن نكرِّر الشهر في الأرض المجوفة اثني عشر شهرًا فيطلع الناتج: (360 سنة) وذلك مُطابِق ليوم الحساب في الأرض المجوفة والذي طوله اثنا عشر شهرًا و ليله ستة أشهر ونهاره ستة أشهر، إذًا لا بُد لسنته أن تكون 360 سنة من سنيننا، غير أن يومًا عند الله كألف سنةٍ مِمَّا تَعدُّون:
    {قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ ﴿١١٢﴾ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّينَ ﴿١١٣﴾} [المؤمنون].

    فلماذا قالوا يومًا أو بعض يومٍ ثم يقولون فاسأل العادّين رغم أنهم قالوا يومًا أو بعض يوم؟! وذلك لأنهم قد علموا بأنّ اليوم الحسابيّ طوله سنة لذلك قالوا يومًا أو بعض يوم فاسأل العادين.

    فإذا قمنا بضرب 360 في 1000 =360 ألف سنة وذلك يوم كونيّ واحد فقط منذ أن خلق الله آدم عليه السلام وذلك اليوم هو عمر البشرية وقد أتى عليه حينٌ مِن الدَّهر لم يكُن شيئًا مَذكورًا.

    و يا أيها الناس، لقد انتهى هذا اليوم الكَونيّ وأنتم في غفلةٍ مُعرضون وبأمري مُستهزئون، وكيف لي أن أظهر لمُبايعتكم عند الركن اليمانيّ ما لم تُصَدِّقوا بأمري قبل ظهوري؟! وأنا أصرخ فيكم عبر شاشة الإنترنت العالميّة منذ يوم الجمعة ثمانية إبريل 2005 في آخر شهرٍ قمريّ، ويوم كسوف ثمانية إبريل 2005 قد مضى منهُ اثنا عشر شهرًا، وقد نبَّأتكم بأن الشهر القمريّ ثلاثون يومًا بأيام القمر أي ثلاثون شهرًا بأيامنا أي سنتين وستة أشهر وقد مضى منها يوم الجمعة بحساب الأرض المجوفة أي اثني عَشر شهرًا وبقي سنة وستة أشهر، فأما الستة أشهر فانقضت إلى يوم الإثنين يوم ميلاد هلال رمضان 1426 والذي أدركت فيه الشمس القمر ومن ثم بقي من الشهر القمري سنة واحدة فتنتهي يوم الجُمعة القادم بإذن الله وانتهت الرحلة الأولى.

    لذلك سوف تجدون الشمس تُدرِك القَمَر فتتقدّمه وهو من ورائها رغم ولادته، فإن اعترف علماء مكة بأمري وجميع علماء المسلمين فأعلنوا بشأني للعالمين وأني خليفة الله عليهم أجمعين فما كان الله مُعَذِّبهم وهم يستغفرون ومُصَدِّقون بالتأويل الحقّ لعدد السنين والحساب من الكتاب وقد جاء يوم ميعاد بني إسرائيل والبعث الأول، ولا تزال عجلة الحياة مُستمرة؛ بل جاء يوم الآزفة وليس يوم البعث الشامل؛ بل يوم الميعاد للكُفَّار المُجرمين وأُمَّة منكم لا تزال على قيد الحياة، وأولئك هم العادُّون والمقصودون مِن قول الكُفَّار لَبِثنا يومًا أو بعض يومٍ فاسأل العادّين.
    والعادّون كما أسلفنا ذكره بأنهم أُمّة منكم لا يزالون على قيد الحياة بإذن الله، وأنا منهم بإذن الله.

    ويا معشر عالم الإنترنت المُتابعين لهذا النَّبأ العظيم، إني أُحمِّلكم المسؤولية بين يدي الله ربّ العالمين بأن تنسخوا خطابي هذا فتُبَلِّغوه إلى علماء المسلمين فتنشروه بين صفوف المسلمين لينشروه نشرًا للعالمين، ومن نسخ هذا الخطاب فوزّعه بين الناس فإنهُ مِن فَزَع الدخان المُبين لَمِن الآمنين، ومن اطَّلع فاستهزأ بأمري وافتتن بأخطائي اللغويّة وقال: "كيف له أن يُخطئ في اللغة هذا الإمام المَزعوم؟" فأقول له: لكني أذكى منك فقد جئتك بخير تفسير وأحسن تأويل رغم تفوقك عليّ في النحو والتجويد، فتلك مُعجزة البيان كما كان خاتم الأنبياء أُمّيًّا لا يعرف أن يكتب اسمه، وما أغنت عنكم فصاحتكم ما لم يُعَلِّمكُم الله فهم التأويل لهذا القرآن العظيم، وإنّي لأتحداكم في تأويل القرآن العظيم مُحكَمه ومُتشابِهه ظاهره وباطنه مِن أوَّله إلى آخره رغم تفوقكم عليّ بالنحو والتجويد ذلك بأن الله يُلهِمني رغم أنفي فأعلَمه وأفهَمه إن الله على كُلّ شيءٍ قَدير.

    ومَن أعلن بهذا النَّبأ العظيم عَبر وسائل الإعلام المَرئية والمسموعة والمقروءة فقد فاز فوزًا عَظيمًا.

    ويا أيها الناس، إنها ليست رؤيا كما فعل الشيخ أحمد حامل مفاتيح المسجد بل البيان الحقّ لهذا القرآن العظيم فاتَّبِعوني أهدِكم صراطًا________________ مستقيمًا..

    ويا معشر المواطنين بالمملكة العربيّة السعوديّة حُكومةً وشَعبًا، بَلّغوا خطابي هذا إلى هيئة كبار علماء مكة ليفتوا الناس في أمري ويعلنوا لهم بخبري، ومن ثم وبعد الإعلان سوف أظهر لكم عند الركن اليمانيّ للمُبايعة، وإن أبيتم التصديق فسوف يُظهرني الله في ليلةٍ رغم أنف البشر أجمعين فلا ينجو من الهلاك من الناس إلا قليلٌ.

    والسلام على مَن اتَّبع النَّبي الأُميّ والناصر له (ناصر محمد اليمانيّ)؛ قد جعل الله في اسمي خبري وعنوان أمري، وإلى الله تُرجع جميع الأمور..
    ___________________

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


المواضيع المتشابهه
  1. بیانات تصویری امام مهدی ناصر محمد یمانی
    بواسطة فاطمه في المنتدى فارسي
    مشاركات: 10
    آخر مشاركة: 29-04-2020, 10:15 AM
  2. پاسخ امام مهدی ناصر محمد یمانی به عمر السعدي ..
    بواسطة فاطمه في المنتدى فارسي
    مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 18-09-2017, 01:39 PM
  3. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 28-02-2017, 11:57 AM
  4. بیانی بسیار مهم از مهدی منتظر ناصر محمد یمانی ..
    بواسطة فاطمه في المنتدى فارسي
    مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 02-05-2016, 08:11 PM
  5. مشاركات: 2
    آخر مشاركة: 28-09-2014, 04:04 AM
ضوابط المشاركة
  • لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
  • لا تستطيع الرد على المواضيع
  • لا تستطيع إرفاق ملفات
  • لا تستطيع تعديل مشاركاتك
  •